رفیق

۳۱ مرداد ۱۳۹۴ | ۴۷۱ | ۰

این مطلب در تاریخ شنبه, ۳۱ مرداد,۱۳۹۴ در وبلاگ حسین عباسپور ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

در جمع دنیا غریبم تنها تویی آشنا مرگ
در من نفس میکشی تو هر لحظه و هر کجا مرگ

شانه به شانه کنارم همواره چشم انتظارم 
از تو بعید است دوری نزدیک مثل خدا مرگ

این روح در خاک محصور  تا بلکه برخیزد از گور
چون صید افتاده در تور،هی میزند دست و پا مرگ

سنگین شده بار غربت تنها به رسم رفاقت
در خواب اگر میتوانی گاهی سراغم بیا مرگ

 دردیست بی انتها عشق انداخت از  پا مرا عشق
آغاز این ماجرا عشق پایان این ماجرا مرگ

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.