
عکس از استاد محمود عبدالحسینی
این بنده که صاحب سبیلم…
علی هدیه لو
(منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد)
“ابوالفضل زرویی نصر آباد” برای آنهایی که اهل مطالعه هستند نام دوست داشتنی و آشنایی است. مردی که با “گل آقا” شکفتگی هنری اش را به دیدگاه عام کشانید و بعدتر نیز در نشریات بسیاری کارهایی بی بدیل و به یادماندنی رقم زد. از مشهورترین کارهای او ؛ میتوان ” تذکره المقامات” را نام برد که هنوز بسیاری از طنز نویسان بر همان شیوه و طبق همان اسلوب می نویسند و نوشته هایشان خریدارانی هم دارد. برای دوستان عزیز “دهه ۶۰″ هم ؛ نوستالژی هفته نامه “مهر” با نوشته های زیبای او هنوز خوشایند و شیرین است. آنهایی هم که در دنیای مطالعه او را ندیده اند ؛ شاید در صدا و سیما با آن مثنوی بلند : ” آی جماعت ، چطوره حالات تون؟ / قربون اون فهم و کمالاتتون…” با او آشنا شده باشند. یکی از خدمات بزرگ او ، به راه انداختن جلسه شعر ماهانه “در حلقه رندان” با کمک حوزه هنری بود ؛ که سرمنشا بسیاری اتفاقات پسندیده در زمینه طنز نوشتاری گردید.
“زرویی” متخلص به “ملا نصرالدین” ؛ بی گمان بهترین شاعر طنز در پنجاه سال اخیر ( وبه عقیده نگارنده ۳۰۰ سال اخیر) بوده است. او با زبان شعر آشنایی کامل دارد. شعرهایش آنقدر روان هستند که گاهی سادگی و زیبایی آنها خواننده را به شگفت می آورد. برخی اشعار او را با ایرج و عبید زاکانی مقایسه کرده اند. اما به دیدگاه من ؛ از نظر سبک کلام ؛ او کاملا تحت تاثیر “سعدی” بوده و به حق میتوان گفت که در این مسیر بسیار کارنامه درخشانی از خود به جای گذاشته است. چیزی که او را از معاصرانش جدا کرده و چند پله بالاتر نشان داده است ؛ همین ناب بودن و با صلابت بودن کارهای اوست. نقیضه هایی که سروده ؛ برای احمد عزیزی و علی معلم و سهراب سپهری و فروغ فرخزاد و… نشان از توانایی او در سبک های گوناگون شعر دارد.
مرکب احساس من چاییده است
بین راه فلسفه زاییده است
شست پایم بوی گردو می دهد
خود بیا بوکن ؛ ببین : بو می دهد… ( در نقیضه ای برای احمد عزیزی)
غزل های طنز که اشعار ” حافظ” و “سعدی” و “مولانا” و “بیدل” را دستخوش شوخی و نقیضه قرار داده خود به تنهایی قادر به نشان دادن قابلیتهای او هستند.
“از در درآمدی و من از خود به در شدم”
از دیدنت به جان تو کلی پکر شدم…
من اهل ازدواج نبودم ز ابتدا
خواندی به گوشم آنقَدَر آخر ، که خر شدم
از مهم ترین ویژگی های این شاعر ؛ آشتی دادن زبان امروز با اسلوب شعر کهن پارسی ست. در برخی شعر ها آنقدر زیبا این پیوند را برقرار کرده که مایه تحیر و لایق تقدیر است :
عالم از اتفاق ، حامله است
پسرم ؛ زندگی معامله است
در فروش و خرید ؛ شر دیدم
من که از هر دوسو ضرر دیدم
گوییا واجب است و اجباری
حقه بازی ؛ کلاهبرداری…
در سال ۹۰ به همت انتشارات ” کتاب نیستان” ؛ مجموعه ای از شعرهای ابوالفضل زرویی نصرآباد ؛ در متابی تحت عنوان “رفوزه ها” منتشر شد که اخیرا به چاپ مجدد نیز رسیده است. این کتاب در بیش از ۴۳۰ صفحه ؛ و به صورت فشرده ؛ در بخشهای :” شعرنو/ حکایت/ از هر دری/ اخوانیات / خودمانی ها/ اصل مطلب ” منتشر شده و حاوی بیش از ۳۰۰۰ بیت اشعار زیبا و خواندنی است
دو نمونه از اشعار این کتاب را برای شما ذکر کرده این و پیشنهاد می کنیم که این کتاب خوب را خریداری کنید.
در وصف حالات خویش و شکر بر عافیت و دولت فرماید:
این بنده که صاحب سبیلم
یک مرتبه ریخت پشم و پیلم
با طی مراحلی معین
گل بود و به سبزه شد مزین
از صورت بانمک؛ نمک ریخت
موی سر و کله نم نمک ریخت
نه فکر تنه نه ریشه کردم
بنشستم و صبر پیشه کردم
هی غصه ی بیش و کم نخوردم
گفتم که بریز و غم نخوردم
بر سنگ ضمیر بنده شد نقر
کارایه ی آدمی بود فقر…
**
در بخت و اقبال و علم مدیریت فرماید :
اولین شرط نفی گمراهی
دانش است و سواد و آگاهی
هر مدیری که در جهان باشد
باید آگاه و کاردان باشد
ندهد هوشمند باتدبیر
“به فرومایه کارهای خطیر”
شرط احراز پست و جاه و جلال
نیست تنها سواد و علم و کمال
آنچه البته از مهمات است
بخت و اقبال و ارتباطات است
ای بسا دکترای در فیزیک
شده صندوقدار در بوتیک
وی بسا کم سواد ناآگاه
شد رییس فلان پژوهشگاه
ثانیا هیچکس به آن مفهوم
نشود جامع تمام علوم
لیک در این ولایت ای فرزند
همه در هر زمینه استادند
چه بسا یک عزیز شیمیدان
بوده معمار در فلان استان
شده بعدا رییس دهداری
بعد از آن هم مدیر بهداری
بعد از آن با فشار تشکیلات
عضو هیئت مدیره شیلات
پس از آن طبق حکم یک نامه
رفته در سازمان برنامه
بعدا از سازمان که بیرون رفت
سر درآورده از وزارت نفت
جان بابا تو هم در این عالم
تا توانی ؛ بگو نمی دانم
گیرم اصلا بدون تدبیری
این مهم نیست ؛ یاد میگیری…