خون به دلم کرد و کناری گذاشت
در سبدم عشق اناری گذاشت
تا ببرد صبر و قرار از دلم
با دل تو عشق قراری گذاشت
هیچ سری نیست که بی سرّ اوست
عشق به دوش همه باری گذاشت
عقل پریشانشده دید و گذشت
عشق اگر راه فراری گذاشت
قبل تو و بعد تو چیزی نبود
بین دو پاییز بهاری گذاشت