این مطلب در تاریخ پنجشنبه, 23 مهر,1394 در وبلاگ يوسف رحيمي ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.
من از تو بال و پر میخواهم ای عشق
نگاهی شعله ور میخواهم ای عشق
دلی بیتاب دارم از غم تو
دلی بیتابتر میخواهم ای عشق
السلام علی المهدی (عج)
+ یا این دل شکسته ما را صبور کن
+ شبهای بیقراری چشمم سحر نشد
+ بیا و پس بگیر انگشتری را
+ تویی تنهاترین تنهای عالم
+ سر می شود زمانه ولی بی تو غرق آه
+ میخواستم از ماتم دل با تو بگویم
السلام علی الحسین (ع)
+ شب جمعه کنار ششگوشه
+ با نور خود سرشت مرا ناب ناب کن
+ ندارم توشه ای غیر از نداری
+ در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین
+ لبریز آه و ندبه و غم گریه میکنم
+ هر که از خود گذرد در سفر کرب و بلاست
حی علی العزا
+ این روزها غم تو مرا میکشد حسین
+ شکر خدا که بوی محرم گرفته ام+ اگر تا کربلا رفتی دل من
غریب کوفه
+ شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت
+ آن روز کوفه حال و هوایی غریب داشت
+ آسمان کوچ کرده از این شهر
+ تماشایی شده مهمانی من
با کاروان عشاق
+ دشت در دشت دلهره می ریخت
+ اِنّا اِلیهِ راجِعُون
+ نوای کاروانت را شنیدم
یاس سه ساله
+ با سر رسیده ای بگو از پیکری که نیست
+ می ریخت لاله لاله غم از عرش محملش
+ لب بسته است ، بی رمق و خسته، بی شکیب
+ یک نیمه شب بهانهی دلبر گرفت و بعد
+ بیا بابا ولی حرفِ سفر! نه
+ برایش باز شد باب نجاتی
دو ماه زینب(س)
+ روز اول چه خوب یادم هست
+ الهی من شوم قربانی تو
اصحاب آفتاب
+ دلم را زیر و رو کن با نگاهی
+ در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم
+ دل سپرده به عشق ناب تری
+ همدم روزگار دلتنگی
یادگار مجتبی
+ می روم لا أفارق عمی
+ همه رفتند و تنها مانده ام
ماه قبیله
+ در نگاهت فروغ توحید است
+ الهی دست ما را هم بگیرد
شهید شش ماهه
+ این اشکهای سرزده خواهی نخواهی است
+ تا عرش رفت مرثیه سرخ حنجرش
+ دست های کوچک تو...
+ زمزمه ی سه شعبه
آینه پیمبر(ص)
+ مانند جدت رحمة للعالمینی
+ امشب دلم آشفته ی داغ جوانی ست
+ فزت و ربّ کرب و بلا را بخوان علی
+ کنارت عمه گرم روضه خوانی
+ دریاب مرا جان جوانت ارباب
سقای عطشان
+ در دست تو تلاطم شمشیر دیدنی ست
+ مشک تشنه به روی دوشش بود
+ از کار عشق این گره بسته وا نشد
+ بگیر این دست ها را یا اباالفضل
عاشورا
+ در کربلا شکسته شد آئینه ی علی
+ تا باز کرد در دل روضه لهوف را
+ نزن حرف جدایی با من
+ بمیرم سجده های آخرت را
+ چه دعوایی سر پیراهن تو ...
پس از عاشورا
+ چشم وا کردم و پرپر شدنت را دیدم
+ چه آمد تا سحر بر روز زینب
+ خداحافظ تن در خون تپیده
+ کجا شایسته ی تو بوریا بود
+ تنور خولی آن شب تا سحر سوخت
امام اشک
+ رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد
+ از روزهای قافله دلگیر می شوی
+ ذکر مصیبت می کند الشام الشام
+ وَ أنَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً
+ به پا کن کربلایی در دل ما
داغ اسارت
+ یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام
+ خورشید زینب شام را هم زیر و رو کن
+ سر خورشید بر دروازه شهر
+ لب مقدس قرآن و خیزران بوسه!
+ چه اشکی دارد امشب زینب تو
+ چه غوغایی شده پهلوی نیزه
غروب چهلم
+ کاروان می رسد از راه، ولی آه ...
+ از راه رسیده اربعینی دیگر
+ همه برگشته اند اما ...
+ عشقت مرا دوباره از این جاده میبرد
نظرات