تاریخ مکتوب و مستند شعر کرمان از نیمه دوم قرن ششم هجری آغاز میشود و متأسفانه دست ما از شعرهایی که پیش از این تاریخ در عرصه بوده و دستخوش بیمهری زمانه شده، کوتاه است. قراینی چند از رونق بازار شاعری در قرن پنجم و ششم در کرمان خبر میدهد، اما هیچ نمونه شعری از آن دوران به دست ما نرسیده است. قدیمترین نمونههای شعر کرمان را باید در اشعار بجا مانده از شاعرانی همچون امیر مسعود کرمانی، شمسالدین بردسیری، افضلالدین کرمانی، اوحدالدین کرمانی و طیان بمی باز جُست که در نیمه دوم قرن ششم به روی کار آمدند.
از امیر فخرالدین مسعود کرمانی جز چند رباعی چیزی باقی نمانده است. عوفی در تذکره لباب الالباب که قدیمترین تذکره موجود در زبان فارسی است، از مقام عرفانی شمسالدین محمد بردسیری یاد کرده و میگوید: «چند کتاب ساخته است در بیان حقیقت و روش طریقت به نظم پارسی مثنوی». از این چند کتاب که نامی هم از آنها نمیبرد، عجالتاً منظومه مصباح الارواح او باقی است که به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی، بعد از حدیقه سنایی مهمترین منظومه عرفانی فارسی است و باید آن را حلقه رابط آثار سنایی و عطار دانست. این منظومه به غلط به نام اوحد کرمانی شهرت یافته بود تا اینکه مرحوم بدیع الزمان فروزانفر متن آن را بر مبنای چند دستنویس تصحیح و منتشر کرد.
افضلالدین کرمانی را بیشتر به عنوان تاریخنگار میشناسند تا شاعر. اما قصاید، قطعات، رباعیات و اشعار پراکنده او بالغ بر 400 بیت، از نمونههای ارزشمند شعر قدیم کرمان است. همچنین است طیان بمی که شاعری زبردست و بیپروا بود، و از شوربختی ما، کمتر از 200 بیت از شعرهای او فراچنگ آمده است و اغلب آنها در نهایت استواری و فخامت زبان است.
اوحدالدین کرمانی را باید یکی از شاخصترین چهرههای عرفانی و ادبی کرمان در طول همه سدهها دانست. وی در سال 561 هجری در بردسیر به دنیا آمد و هفتاد و چهار سال بعد در بغداد، در حالی که شیخ الشیوخ ممالک عباسی بود، در گذشت و همانجا او را به خاک سپردند. بیشتر عمر اوحدالدین کرمانی در بلاد روم و آناتولی گذشت و در آنجا پیروان بسیار داشت. از وی حدود 2200 رباعی بهجای مانده که پارهای از آنها در شمار بهترین رباعیات پارسی است و برخی نیز میان او و تعدادی از بزرگان عرصه رباعی همچون مولوی، ابوسعید ابوالخیر، بابا افضل کاشانی، خواجه عبدالله انصاری و حتی عمر خیام نیشابوری مشترک است.
در قرن هفتم، با اینکه کرمان تحت حکومت شاهان قراختایی، یکی از کانونهای مهم فرهنگی تلقی میشد و محل رفت و آمد بسیاری از علما و دانشمندان و شاعران نامدار آن عصر مثل مجد همگر، امامی هروی، فخری اصفهانی، رکنالدین ابهری و دیگران بود، شاعر بزرگی به ظهور نرسید و تنها میتوان از کسانی همچون شرفالدین مقبل، ناصرالدین منشی و حسن شهرویه یاد کرد که شعرشان اگرچه به اسلوب و قاعده سروده شده، شور عاطفی آنها چندان قوی نیست. پادشاه خاتون که چند سالی بر کرمان حکومت راند، دستی در شعر داشت و رباعیاتی از او باقی مانده است.
بدون شک، قرن هشتم یکی از بهترین دورانهای شعر کرمان است که در آن بزرگترین شاعر دیار کریمان به عرصه آمد و وی کسی نیست جز کمالالدین خواجوی کرمانی که در همه قالبها، آثاری درخشان آفرید، اما غزلهای او جزو بهترین یادگاران ادبی این قرن است و او را میتوان نقطه پیوند میان دو تن از معروفترین غزلسرایان زبان فارسی، یعنی سعدی و حافظ دانست. خواجو توانست با هوشمندی، میراث معنوی سعدی را با عرفان رندانه حافظ دست به دست کند. تا آنجا که حافظ روش او را در غزلسرایی پسندید و آن را به بالاترین حد کمال رسانید. در این قرن، دو شاعر غزلسرای دیگر هم در کرمان میزیستند که به همراه خواجو، مثلث غزل کرمان را تشکیل میدهند.
نخست باید از عماد فقیه کرمانی یاد کرد که هفتاد سال در این شهر خانقاهداری کرد و مورد احترام بزرگان زمانه بود. مقام عرفانی او بی شک از خواجو بالاتر است، اما شعر او در مرتبه فروتری قرار دارد. وی نیز همچون خواجو به شعر سعدی علاقه داشت تا آنجا که خود را راوی سخن او مینامید، و از سوی دیگر، شعرش مورد توجه خواجه حافظ بود.
دیگر شاعر غزلسرای این عصر، میر کرمانی است که با خواجو در حوزه شعر رقابت میکرد. دیوان میر بالغ بر هشت هزار بیت انواع و اقسام شعر، تا 70 سال پیش موجود بود و متاسفانه تنها نسخه آن، ناپدید شده است. اما بر اساس هزار بیتی که نگارنده از اشعار او فراهم آورده، قدرت او در عرصه غزل آشکار میگردد.
در نیمه اول قرن هشتم، همچنین باید از محمود منور کرمانی یاد کنیم که 50 غزل عرفانی از او باقی مانده و اگرچه غزلش در رده شعرهای مطرح آن روزگار نیست، اما از دستگاه منظم فکری گوینده در حوزه عرفان خبر میدهد.
در دو دهه آخر قرن هشتم تا نیم قرن، محیط ادبی و عرفانی کرمان تحت تأثیر حضور شاه نعمت الله ولی قرار داشت که ماهان را به عنوان پایگاه و جایگاه خود برگزید و از آنجا، بینش عرفانی و شیوه سلوک خود را به مدد اشعار و رسایل متعدد و پروردن مریدان بیشمار و برخورداری از حمایت تعدادی از امرا، در ایران و هند گسترش داد و یکی از بزرگترین سلسلههای صوفیه را در ممالک اسلامی بنیان نهاد. شعر شاه نعمت الله ولی از هیجان بالا و محتوای عمیقی برخوردار است، اما در ردیف اشعار طراز اول زبان فارسی نیست.
در اواسط قرن نهم هجری، خواجه شمس الدین محمد مروارید از کرمان به هرات کوچید و درآنجا به وزارت دو تن از نوادگان تیمور رسید: میرزا ابوسعید و سلطان حسین بایقرا. فرزند او خواجه عبدالله مروارید کرمانی را باید یکی از بزرگترین چهرههای فرهنگی هرات نامید. وی به چندین هنر آراسته بود: خوشنویسی، نوازندگی، دبیری و شعر. از قدرت نوازندگی او در ساز قانون، جز اشارات متون تاریخی چیزی در دست ما نیست. اما نمونه آثار خوشنویسی، مکاتبات و منشآت و اشعار او باقی مانده و به چاپ هم رسیده است: منشآت او در سال 1952 در آلمان چاپ شده، و مونس الاحباب و اشعار پراکنده او در سال 1390 به کوشش بنده در تهران. برادر او خواجه یحیی و فرزند او محمد مؤمن نیز از قریحه شاعری برخوردار بودند. خواجه عبدالله به سال 922 ق در هرات درگذشت. از بزرگان کرمان که در همین دوران به مقام وزارت رسیدند، خواجه افضلالدین کرمانی را باید اسم برد که در هرات میزیست و از ذوق شاعرانه بهرهمند بود. از خواهرش بیجه منجمه هم اشعاری بهجا مانده است.
در نیمه نخست قرن دهم، باید از شاه جهانگیر هاشمی یاد کنیم که از سوی مادر، نسبش به شاه نعمت الله ولی میرسید و از کرمان به هند رفت و از آنجا در راه عزیمت به خانه خدا، به تیغ راهزنان کشته شد به سال 946 ق. وی مثنوی مظهر الآثار را به تتبع مخزن الاسرار نظامی سروده و در هند به چاپ رسیده است. بی اغراق، این مثنوی یکی از پرشورترین منظومههای قرن دهم است.
از دیگر نامداران کرمان در قرن دهم، خواجه شمسالدین محمد صدر در زمان صفویه به صدارت رسید. وی نخست «فهمی» و سپس «فقری» تخلص میکرد و تذکرهنویسان آن دوره مقداری از اشعارش را نقل کردهاند.
وزیران کرمانی که طبع شعر هم داشتند منحصر به اینان نبودند. شاه ضیاءالدین محمد کرمانی نیز در دوران حکومت سلطان محمد شاه، وزیر اصفهان بود و شاعران و خوشصحبتان روزگار در خانه او جمع میشدند و شعر میخواندند و مباحثه میکردند. ور در 984 ق به قتل رسید و اشعار او را اوحدی بلیانی در عرفات العاشقین نقل کرده است.
در نیمه دوم قرن دهم نام شیخ عبدالسلام پیامی کرمانی قابل ذکر است که پدرش در زمان شاه طهماسب در کرمان به قتل رسید و او به تظلم به پایتخت رفت و از آنجا به شیراز افتاد و تحصیل کرد و راهی هند شد و مکنتی فراهم آورد و سرانجام به سال 1003 ق در بلوای دکن به قتل رسید. وی سخنوری چیره دست بود و حدود 700 بیت از قصاید و غزلیات و رباعیاتش در تذکرهها هست.
در سده یازدهم هجری، تقی کاشانی مؤلف تذکره خلاصة الاشعار و زبدة الافکار، بخشی از تذکره خود را به ذکر شاعران کرمان اختصاص داده است. از مهمترین شاعران کرمان که ذکر و نمونه شعرشان در خلاصة الاشعار آمده، باید از شاه ابوالقاسم صافی بمی، میر فضلی بمی، غباری کرمانی، فدایی کرمانی و علی نویدی یاد کنیم.
از شاعران کرمان که در قرن یازدهم هجری به کاروان هند پیوست، میرزا علی فایض کرمانی هم قابل ذکر است. نام این شاعر در هیچ یک از تذکرههای فارسی نیامده و دیوان او را وحید قنبری ننیز و شهرزاد شیدا بر مبنای یگانه دستنویس آن تصحیح و چاپ کردهاند.
شعر فارسی در دوران موسوم به بازگشت ادبی، از خلاقیت تهی شد و شاعران نامدار این مکتب که عمدتاً در اصفهان و شیراز میزیستند، به تقلید از شاعران بزرگ ماضی بسنده کردند و موفق به خلق صدایی متفاوت و ماندگار در شعر فارسی نشدند. در حوزه شعر کرمان نیز در این دوران، شاعر بلند آوازهای بر نیامد. در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم که بازار تصوف در کرمان داغ بود، بانویی اهل بم به نام بیبی جان حیاتی، همسر نورعلیشاه اصفهانی، ذوق ادبی خود را با سرودن اشعار عرفانی به نمایش گذاشت و دیوانی مشتمل بر غزل و مثنوی و رباعی پدید آورد که اگرچه در حوزه اندیشه و زبان، اثر چندان متمایزی تلقی نمیشود، به جهت آنکه گویندهاش زن است، مورد توجه محافل ادبی قرار گرفت.
مکتب بازگشت، شعر فارسی را در سده سیزدهم نیز تحت سیطره خود داشت و از دل آن شاعر طراز اولی به ظهور نرسید. در کرمان نیز تا دوران مشروطه، جریان شعر خالی از خلاقیت و تازگی بود. و با اینکه شاعرانی همچون ادیب کرمانی، افسر کرمانی و دیگران، از خود دیوانهایی بهجا گذاشتند و آگاه به ظرایف سخن بودند، اما شعرشان از دفاتر بر نگذشت. در همین زمان، شاعری به نام ملابمانعلی راجی منظومه مطول حمله حیدری را در 30 هزار بیت پرداخت که موجب شهرت نسبی او شد. موضوع این منظومه که روایت جنگهای حضرت علی (ع) است، ضعفهای ادبی آن را تحت الشعاع قرار داده است.
اگر بخواهیم تفاوتهای شعر فارسی قبل و بعد از دوران مشروطه را برشمریم، بی گمان رویکرد اجتماعی و انتقادی را میتوان یکی از ویژگیهای مهم شعر دوران مشروطه دانست. این ویژگی در شعر فؤاد کرمانی به خوبی قابل ردگیری است. شعر فؤاد با آن طنز گیرا و برّنده، بازتاب روشنی از تحولات اجتماعی عصر مشروطه است. علاوه بر آن، مراثی و مدایح مذهبی او، از قوت عاطفی و اثرگذاری بالایی برخوردار است.
در یک قرن اخیر، شعر کرمان تحت تأثیر پیشنهاد نیما یوشیج حرکت تازهای را آغاز نهاد و شاعرانی چون منوچهر نیستانی، طاهره صفار زاده، احمدرضا احمدی و کیومرث منشی زاده، هر کدام با نوآوریهای ویژه، نام خود را در دفتر شعر امروز ایران به ثبت رساندند.
منوچهر نیستانی با اینکه در عرصه شعر نیمایی صاحب آثار درخشانی است، و بعضی شعرهای او جزو بهترین نمونههای شعر معاصر است؛ اما غزلهای مبتکرانه و نوآورانه او نیز اثری ماندگار در شکلگیری غزل نو بر جای گذاشت. تا آنجا که میتوان گفت غزل امروز، بیش از همه مدیون دفتر شعر «دیروز، خط فاصله» اوست که در سال 1350 منتشر شد.
احمدرضا احمدی سال 1340 مجموعه «طرح» را منتشر کرد که اغلب منتقدین آن را سرآغاز جنبش موسوم به «موج نو» میدانند. وی در نیم قرن گذشته همواره به بوطیقای خود وفادار بوده و در دهه هشتاد ناگهان مورد اقبال نسل جدید قرار گرفت. زبان ویژه و تصویرسازی منحصر بفرد احمدرضا احمدی، بعد از نیم قرن همچنان تقلیدناپذیر مینماید.
طاهره صفار زاده، در آغاز دهه پنجاه، مسیر شاعری خود را از شعرهایی طبق معمول، به سمت شعرهایی متفاوت با بنمایههای معنوی و متناسب با فضای آن سالها، معترض و لبریز از اشارات مذهبی و تاریخی و سیاسی، تغییر داد و با انتشار دفترهای «سفر پنجم» و «حرکت و دیروز» صدای متفاوتی را به نمایش گذاشت. این شعرها، همزمان با اقبال بعضی منتقدان و انکار عدهای دیگر مواجه شد.
کیومرث منشی زاده نیز کار خود را با غزل شروع کرد، اما خیلی زود به جریان شعر نو پیوست و در اواسط دهه پنجاه با طنزی اندوهگین و ویرانگر، نام خود را بر سر زبانها انداخت و پس ازآن با نوعی شعر که به «شعر ریاضی» شهرت یافت، و حاوی تأملات فلسفی و اجتماعی شاعر است، جهان ویژهای خلق کرد.
در اینجا باید از مرحوم سعیدی سیرجانی هم یاد شود که در کرمان جزو پیشروان جریان نوجویی بود و با سه مجموعه شعر که در دهه سی و چهل شمسی منتشر کرد، در این عرصه نام برآورد. وی، طبق گفته خودش، در سال 1341 ش عطای شاعری را به لقایش بخشید.
در کنار این گروه، شاعران سنتگرا نیز همچنان حضوری پُر رنگ در عرصه شعر کرمان داشتند و برخی نیز با بعضی شعرهایشان، در سطح ملی پُر آوازه شدند. استاد باستانی پاریزی با غزل «یاد آن شب که صبا بر سر ما گل میریخت» در محافل ادبی بسیار گل کرد. در دهه پنجاه، تعدادی از غزلهای علی اطهری کرمانی مورد توجه قرار گرفت و به گزیدههای شعر کشور راه یافت. در اوایل دهه پنجاه، سعید نیازکرمانی با دفتر «در کوچههای خلوت شب» به جامعه ادبی معرفی شد. شعرهای این مجموعه، ارتباط خوبی با مخاطبان عام برقرار کرد و بعضی از آنها در حافظه نسل جوان آن سالها جای گرفت.
شعر کرمان در سه دهه گذشته، فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته و در همه نحلههای شعری رهروان جدی داشته که گزارش آن، مجال وسیعی میطلبد و بناچار ارزیابیاش را به فرصتی دیگر وا میگذارم. اما دوست دارم نام شماری از شاعران کرمان را که در این دوره زمانی فعالیت چشمگیر داشتهاند، فهرستوار ذکر کنم. پیش از همه، لازم میدانم از سید محمود توحیدی متخلص به ارفع کرمانی یاد کنم که در حوزه غزل آثار بسیار درخشانی آفرید. اما متأسفانه قابلیتهای غزل او هنوز برای مخاطبان خارج از استان کرمان برملا نشده است.
در حوزه شعر کلاسیک، محمود شاهرخی (جذبه)، حمید مظهری (اشک)، احمد اسداللهی (شعله) غلامرضا کافی، محمد علی جوشایی، مسعود سلاجقه، حامد حسینخانی، حامد عسگری، مهدی گنجی، مجتبی احمدی، محسن کاشانی، منصور علیمرادی، مرتضا دلاوری پاریزی، حسین سبزه صادقی، علی حیدری زاده، افسر فاضلی، زهرا کاربخش، اکبر خدادادی، علی اسدی.
در حوزه شعر نو، مسعود احمدی، محمد شریفی نعمت آباد، مهدی قهاری، حسن رجبی بهجت، محمد حسن مرتجا، مازیار نیستانی، مهدی صمدانی، رضا صفریان، شهین خسروی نژاد، مجید رفعتی، نرگس باقری، شهرام پارسا مطلق، پروین سلاجقه، ملوک ایرانمنش.
در حوزه طنز، حمید نیک نفس، مهدی جهانبخش، مجتبی احمدی، مسلم حسنشاهی.
در حوزه ترانه، اهورا ایمان، حسین غیاثی، محسن کاشانی، حامد عسگری و محمد قلی نسب.
ویراست دوم/ 16 مرداد 1394
چاپ شده در: جُنگ مس، شماره یک، مهر 94، ص 26 ـ 32