این جمله ظرف سالها شد سر خطِ اخبارها
دزفول، زیر آتش سنگین جنگ افزارها...
آژیرِ قرمز بود و هر وضعیتی وضع خطر
شهری که از پا تا به سر پُر بود از اِخطارها
دژخیم، سنگِ خاره زد شب تا سحر خمپاره زد
لبریز شد فوّاره زد خون از در و دیوارها
ای خطّه ی گلگون کفن ای خاک مجروح وطن
ای سرزمین سرخ من ای پهنه ی نیزارها
دُرّی و خوزستان صدف اما یلانت صف به صف
در هر زمان از هر طرف آماج آتشبارها
شد گورِ مردم خانه ها ویرانه شد کاشانه ها
دیگر کجا را باز کوبیدند لا کِردارها...؟
از دود و مِه پر شد فضا غوغای محشر شد به پا
هرگوشه ات بر جای ماند انبوهی از آوارها
آوارگانت خون به دل سقف و ستونت مشتعل
سیمان و آهن سنگ و گِل خروارها خروارها
در کوچه های داغدارت خواند بادِ نوحه گر
از شاخسارانِ تو کوچیدند با هم، سارها
مظلوم تاریخی اگر ، بلدالصّواریخی اگر
طرفی نبندد ذرّه ای شیطان از این کشتارها
مستحکم و بشکوه، تو ... مانند (سالن کوه) تو
جان بر کف و نستوه تو در عرصه ی پیکارها
سر زیر بار ذلتِ سازش نبردی لحظه ای
هرچند ماندی در هجوم بمب و موشک، بارها