نقش جهان

۱۳ آبان ۱۳۹۴ | ۶۹۱ | ۰

این مطلب در تاریخ چهارشنبه, ۱۳ آبان,۱۳۹۴ در وبلاگ بهروز یاسمی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 شب ست و نقش جهان از خیالت آکنده ست

و عطر یاد تو در آسمان پراکنده ست

دلم به رعشه شبیه منار جنبان ست

درون سینه دلم مثل مرغ سر کنده ست

چه اصفهان غریبی چه شهر دلگیری

که سایه هاش به ارواح مرده ماننده ست

چرا به من کمی از صبر تو نمی بخشد

کسی که شوق تو را در دل من افکنده ست

تمام نصف جهان را پیاده پیمودم

که گفته است بیابد کسی که جوینده ست؟

غریب شهر توام بی وفا نمی پرسی

که آن مسافر سرگشته مرد یا زنده ست؟

مرا به آن طرف خود ببر پل خواجو

که این طرف همه از بی وفایی آکنده ست

زلال عشق تو زاینده رود نیست که باز

شبانه خشک شود عشق رود زاینده ست

*

سفر تمام شد و ماجرا تمام نشد

که عشق در دل عاشق همیشه پاینده ست

 

اصفهان 15 آبان 93

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: ۱ با ۱ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.