هی فکر کن شاید که چیزی یادت افتاد و...

07 آذر 1394 | 613 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 07 آذر,1394 در وبلاگ الهه عارف ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

بامن که به چشم تو گرفتارم و محتاج

حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

ای موی پیشان تو دریای خروشان

بگذار مرا غرق کند این شب مواج

 

 

 

آشوب غزل هیچ که خورشید هم امروز

در شرق فرو رفته و از غرب دمیده

 

این اشک ها این اشک ها این اشک ها هرگز

از مردی ما کم نخواهد کرد

 

در هوایت بی قرارم بی قرارم روز و شب

 

 

#پریشان-نوشت

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.