چند شعر کوتاه: تمام پنجره‌های جهان

09 آذر 1394 | 1013 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 09 آذر,1394 در وبلاگ سید علی میرافضلی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

به کوه، بیشتر از صحرا
به گُل، زیادتر از گندم
به ماه، بیشتر از آسمان می‌اندیشم
به عشق، بیشتر از مرگ
به تو، زیادتر از عشق!
::

کسی که منظره می‌آفریند از هر چیز
برابر افقش
تمام پنجره‌های جهان، تماشایی است!
::

_ تمام افق را...
_ تمام افق چی؟
_ ولش کن
افق نصفه یا کاملش هیچ فرقی ندارد
"ترا دوست دارم"
مرا از تمام افق‌ها همین بس!
::

تنها تو می‌توانی
باران خسته را به سخن در بیاوری
با جامه‌ای
         که دکمه به دریا گشوده است.
::

زیباست منظره
وقتی تو در حوالی آن پرسه می‌زنی!
::

می‌نویسم: ماه
مور مورش می‌شود دریا
می‌نویسم: باغ
هرچه باران است
                   می‌فهمد که منظورم تویی.
::

چه مستقیم، چه کج
دلم به هیچ صراطی نمی‌کشد بی تو
بهشت، دوزخ ماست
اگر نتابی و باران
اگر نباری و صبح!
::

مجموع ِ ابرهای نباریده است
آدینه‌ای که من
درگیر جمعه‌های نتابیدن توام.
::

باران شوم
 به شکل لبی روی گونه‌ات
آهنگ عاشقانه شوم
در پرده‌های نازک رؤیا ببارمت!
::

آدمک‌ها
خسته از ایستادن، شب و روز
وین منم
خسته‌تر از همین آدمک‌ها.
::

خم می‌شود به بوسه
ابری که سر فرود نیاورده بر کسی
آن گاه
آبی‌ترین روایت دنیا نگاه اوست!
::

پروانه بودن است
                      نگاهت
پرپر زدن، منم!
::

باران
رنج مضاعفی است
وقتی تو نیستی!
::

بی تو
این پنجرهء وا شده بر کوچهء باران زده را
با نگاه چه کسی
در میان بگذارم؟
::

نگاهت
پُلی بین خورشید و باران
و از ماه
بی‌تاب‌تر، من!
::

عشق را
ننویسید ـ اگر
از خطا کردن و خط خوردگی‌اش
                                   می‌ترسید!

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.