نذر سه سالۀ کربلا

11 آذر 1394 | 575 | 0

این مطلب در تاریخ چهارشنبه, 11 آذر,1394 در وبلاگ حمیدرضا حامدی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

سیاه پوشِ توأم ای که جان عشاقی
چگونه سر دهم این روضه ایهاالساقی؟


مصیبت تو عظیم است و احتیاجی نیست
به ذکر هیـــچ غلـُــوّی و هیـــچ اِغراقی


گل سه سالۀ زینب! مگر گناهت چیست
که بی قرارِ تبِ تاولی و شلاقی؟


تو گرم شیونی و غرق گریه ای که هنوز
به یاد اصغری(ع) و داغدارِ قنداقی


از آن جمالِ زبانزد چرا نشانی نیست؟
مگر نه دخترک نــــازِ اُم اسحــــاقی؟


چه آمده ست سر گیسوی پریشانت...؟
نه گیره مویی و نه شانه ای نه سنجاقی


حرامیان اگر از گوشِ پاره نگذشتند
تو گوشواره ی لیـــلُ النـــهارِ آفـــاقی


چه باک اگر که النگوی کوچکت بردند؟
تو از سلاله ی پاکـــانِ لطف و اِنفاقی


سر بریده درآغوش داری این چه عجب؟
اگر به مرگ، تو بیش از حیات، مشتاقی


هنوز کودکی اما شهیـــد راه حسیـــن...
تو نیز چون همه پابنـــدِ عهـــد و میثاقی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.