همگنان در اقتدا به حنجره ی حسینی ات
آزادی را در گوش کودکان حجاز هجی می کنند
و عقل سرخِ شدن را
بر مأذنه ی آگاهیِ انسان
فریاد می زنند.
خیابان های کسالت بار حجاز را
طنینی بر خود لرزاند
و اهریمنِ ریاض
از امروز تا سپیده دمِ نزدیک
باید در پستوی سایه های وحشت و مرگ
روزی هزار بار بمیرد و زنده شود
کاخِ شکمبه های اش در معرض ویرانی ست.
اگر انسان از بودن و نبودن، جانانه بُگسَلَد
یکی می شود همچو مردِ آفاقِ روشنِ ایمان
شیخِ شگفتِ رهایی
نمر باقر النمر.
دوازدهم دی نود و چهار