۲۷ آذر ۱۳۹۰ | ۵۹۵ | ۰

این مطلب در تاریخ یکشنبه, ۲۷ آذر,۱۳۹۰ در وبلاگ ابراهیم قبله آرباطان ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

شجاعت عباسیه

 

شیر،  بی واهمه از خیمه به راه افتاده

ناگهان لرزه بر اندام سپاه افتاده

 ***

كيست اين مرد كه مي تازد و طَف مي لرزد

زير سُم ها ، تن يك دشت چو دَف مي لرزد

 

گوش ابليس كر اما شَجَعُ النّاس است او

نعره زد مردي از آنسوی كه عباس است او

 

شيهه سركش اسبش هيجان دارد مرد

بگريزيد كه صد مرد توان دارد مرد

 

بگريزيد اگر فرصت دیگر مانده ست

واي از آن لحظه كه تن مي دود و سر، مانده ست

 

نفسش بُغض نفس هاي علي را دارد

تيغ او تشنه خون است جگر مي خواهد

 

كمر كوفه كمر باشد اگر مي شكند

قامت شام سپر باشد اگر مي شكند

***

تيغ ،‌اسليم ِ منقّش شدهء ابرويش

ماه، سوسويي از انوار منوّر رويش

 

...و خدا با همهء‌دقت و وسواس عجيب

مو به مو وصله زده سلسلهء گيسويش

 

جذبهء‌حور مگر ريخته در چشمانش

عشق سر مي شكند تا كه شود جادويش

 

 گنگ،  ذهني كه تو را ماه تصور نكند

خشك ، دريا كه تو را كِل نكشد جاشويش

***

تیغ پیمود ولی نظم خم ابرو را

ماه بوسید به خون نقش گرفته رو را

 

همه دیدند که خون، رود شد و می پیمود

مو به مو، سلسله در سلسله ی گیسو را

*

تو همان ماه به خون خفته ی عشقی عباس

تو همان قصه ی ناگفته ی عشقی عباس

 

قرن ها می گذرد وِرد زبانی ای مرد!

زنده تر از همه ای -  با همگانی ای مرد!

 

کیست مانند تو محبوب خلایق باشد

سیزده قرن قمر باشد و لایق باشد

 

سیزده قرن تویی ساقی جان یا عباس

می گشایی گره از کار جهان یا عباس

 

1385

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.