با سلام به تک تک دوستان
بالاخره بعد از ماه ها ُ با دو کار نسبتا تازه به روز شدم. این روز ها اینقدر سرم شلوغ است که فرصت خواندن وبلاگ ها را هم نمی کنم . از آرش علیزاده عزیز و آل کثیر مهربان و انصاری نسب گل و پارسای دوست داشتنی و طوبی خانم و مهدی شجاعی و ... خیلی های دیگر که همیشه لطف شان شامل حال من است هم تشکر می کنم
و اما کار اول همان کار آیینی که قولش را داده بودم
1- پاره ای از حرف های من
همیشه پاره ای از حرف های من با توست
همیشه دست نیازم ، خدای من با توست
من از دریچهء شب های قدر لبریزم
ولی گشودن زنجیر پای من با توست
شکوفه های قیام است و شاخه هاس قعود
نماز، زمزمهء ربنای من با توست
مرا ببر به تماشای باغ های بزرگ
به قصر های رفیعی که جای من با توست
نه من توام ، نه تو من – هم تو در منی ، هم من
که ابتدای من و انتهای من با توست
همینکه با تو بخوانم برای من کافیست
همینکه پاره ای از حرف های من با توست
و کار دوم برای رحلت حضرت امام خمینی (ره) که یک کار تلفیقی مانند است
لبخند تو خلاصه خوبی هاست لختی بخند خندهء گل زیباست ( قیصر امین پور)
خنده هایت خلاصه ء خوبی
ای نگاهت چکیدهء دریا
چشم در چشم داغدارانی
دست در دست آسمانی ها
***
صبحِ تهران بی تو ، یعنی مرگ
صبحّ ایران بی تو ، یعنی داغ
بعد از این، روز های بعد از تو
قورو چای ، قیتلیق ایل ، یانیخلی بولاغ *1
***
سئل آشوب داشلانا بوغانمایاجاق
بیزه ، داغ تک دایاق دوران آدیوی
آدالاردان، قاطار قاطار یولدان
یئنه تامسینموشام سنین دادیوی *2
***
نام تو شورِ تازه ای بر دف
یاد تو عطر تازه ای در باد
بهترین اتفاق یعنی تو
که در این قرن اتفاق افتاد
***
ماه در التهاب دیدن تو
راه افتاده در خیابان ها
آخرین شعلهء چراغ تویی
بی تو خاموش ، روح طوفان ها
***
نعش یک شهر روی دوش وداع
باغ ها داغدارتان آقا !
کاش بودی و کاش می دیدی
کؤچه میز اوخشاییر یتیم اوشاقا*3
1- به «رودخانه خشکیده و سال های قحط سالی و چشمه سار تشنه» می ماند 2 – اگر سیل طغیان کند نمی تواند نام کوه مانند تو را در خود غرق کند و من عطر نام تو را از کنار سبزه زارها و قطار قطار راه چشیده ام 3- که کوچهء ما به کودک یتیم شبیه شده است