این مطلب در تاریخ جمعه, 01 دی,1391 در وبلاگ غلامرضا بکتاش ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.
یک قاچ هندوانه
شال برادرم را
انداخت دور گردن
با شال آبی اش شد
شکل برادر من
او جای چشم دارد
یک دکمه زنانه
لبخند او چه زیباست
با قاچ هندوانه
جای دماغ دارد
او یک هویج تازه
بابا دماغ اورا
آورده از مغازه
توی حیاط تنهاست
من می روم سراغش
اصلاً نمی شوم سیر
از خوردن دماغش
نظرات