پـُر از حرفهای سفیدم.
از آن برفهایی که بی من
از آن بادهایی که بی تو
از آن کوچههایی که بی ما.
از آن بی تو باران
از آن بی تو رؤیا
از آن لحظههایی که سنگینتر از شاخههای درختان
از آن ردپاهای پوشیده از برف
از آن دستهای فرو رفته در جیب.
از آن کافههایی که بی من
از آن میزهایی که بی تو
از آن قهوههایی که بی ما.
من از جمعه لبریزم اینجا
مرا شنبه کن از حضورت.