اشاره. آقای منصور اوجی، یکی از پیشروان شعر کوتاه امروز است، چه در حوزه رباعی و چه در شعر کوتاه نیمایی. آثار بیشمار ایشان همیشه سرمشق ذهن و زبان من بوده و از آنها نکتههای بسیار آموختهام. کتاب «آهسته خوانی» را که برای ایشان فرستادم، اندکی بعد، آخرین مجموعه شعر خود «در چهرهی غروب» (تهران، نشر ثالث) را به همراه یادداشتی فرستادند. فروتنی ایشان واقعاً برای من و همه پندآموز است. ایشان بیش از نیم قرن است که به صورت حرفهای شعر میگویند و در جریانهای ادبی نیم قرن اخیر حضوری مستمر و مؤثر داشتهاند. نقل یادداشت آقای منصور اوجی در این وبلاگ، هم برای من موجب مباهات است و هم آموزنده. با پنج شعری که خود ایشان انتخاب کردهاند.
..
حضرت دوست سید میرافضلی
یا علی. سلام
دو دفتر پر پیمان شما یکی ویژهنامه آیین نکوداشت «این هجاهای همخوان» و دیگری «آهسته خوانی» با 229 کوتاه مثل آه رسید. ذوق کردم و کیف. سالهای سال به دنبال یک همدل میگشتم و هم نظر که پیدا کردم، در شعر کوتاه و هایکو. اگر این دو ژانر بخواهند بمانند و بپایند، حتماً باید موزون باشند و حتی گاهی از قافیه برخوردار؛ چنانکه شما کردهاید و من میکنم. فعلاً تورقی در این دفتر شما کردهام. باشد تا سر فرصت و با دقت آن دو را بخوانم. در تأیید حرفم که شعر کوتاه و هایکووار باید موزون و حتی در پارهای موارد مقفی باشد تا شعر ایرانی به حساب آید، چند نمونه از اشعار خودم را مینویسم.
بیخود از سفر مگوی
شاخهای کنار پنجرهست
با شکوفههاش
باش!
::
شب شکفته با ستارههاش
زیر این طراوت و طرب
کاش با تو بودم ای درخت
کاش!
::
شطّی از گلبرگ
از گلبرگ سرخ
گل انارکها درین باران صبح!
::
آن طرفها گل سپیده شگفت
کاش بر آب قایقی بودم.
::
بر دهانم سخن از نام تو رفت
بعد از آن بود که آن گل رویید.
بیش ازین حرفی ندارم.
تصدقت. منصور اوجی
شیراز 20 اسفند 1391