تا لنگ ظهر، ما همه خوابیم جمعهها
از تخت خویش، روی نتابیم جمعهها
بگذارمان به گوشهای و دستمان نزن!
مانند خاکخورده کتابیم جمعهها
شش روز هفته آب روانیم - جو به جو-
اینک مجویمان که سرابیم جمعهها
افتادهایم کنجی - تعطیل و بیخیال -
بیزار از سوال و جوابیم جمعهها
شش روز هفته - مثل فلان! - کار کردهایم
پس مثل خر کجا بشتابیم جمعهها؟!