راه تو به هر قدم که پویند خوش است
وصل تو به هر صفت که جویند خوش است
روی تو به هر چشم که بینند نکوست
ذکر تو به هر زبان که گویند خوش است
فدایی لاهیجی
پهنای آسمان را از کثرت تماشاگران کاستییی نرسد. آن آبی بیکران به هر چشم، جلوهای نامکرر دارد و به هر زبان، طنینی خوشایند. او از هر وسعتی وسیعتر است و از هر کلامی فراتر. آنان که زیبایی او را درک کردهاند و جلوهای از آن زیبایی در جانشان افتاده است، همه چشمها و گوشها و زبانها را در درک این زیبایی سهیم میخواهند.
..
رباعی، از آن دست قالبهای جذابی است که شاعران فارسی هیچگاه از یادش نبردهاند. تقریباً در همه دورانهای شعر فارسی، در این 1200 سالی که از عمر رباعی مکتوب میگذرد، شاعران از خلق رباعی باز نایستادهاند. در بعضی دورانها، شاعران توانستهاند از خود چیزی بدین قالب بیفزایند و آن را غنیتر کنند، و در بعضی دورانها، رخوت و رکودی در این قالب حکمفرما شده است. یکی از دورههای کمتحرک رباعی، دوره تیموریان است. دورهای که از اواخر قرن هشتم تا اواسط قرن دهم هجری را در برمیگیرد (حدود 150 سال). نه اینکه در این مدت، در خلق رباعی خلل افتاده باشد و کسی رباعی نگفته باشد. نه. اما رباعی دلچسب و ماندگار در این دوره تاریخی، به نسبت دورههای دیگر کمتر یافت میشود.
جامی که سرآمد شاعران قرن نهم هجری و به تعبیری خاتم الشعراست، حدود 700 رباعی از خود بجای گذاشته و به این قالب کهن، علاقه عجیبی هم داشته است. اغلب رسایل او مثل لوایح و لوامع و شرح قصیده تاییه ابن فارض، مشحون از رباعی است. اما بیشتر این رباعیات، متکلف و مصنوعاند. از خواجه ابوالوفای خوارزمی ـ مشهور به پیر فرشته ـ (متوفی 835 ق) حدود 250 رباعی عارفانه در دست است که حتی یک فقره آن نیز امروزه دلی را نمیجنباند. همین گونه است رباعیات عرفانی (یا بهتر بگوییم عرفانزده) شاعری به نام پیر جمال اردستانی (متوفی 879 ق) که مجموعهای از رباعیاتش به نام میزان الحقایق بههمت دکتر محمود مدبری تصحیح و چاپ شده و دربردارنده حدود 400 رباعی است. هیچکدام ازین 400 رباعی را نمیتوان به طیب خاطر و رضا و رغبت خواند و در گوشه ذهن جای داد.
در تذکره ارزشمند «تحفه سامی» که به ذکر احوال و اشعار شاعران قرن نهم تا اواسط قرن دهم اختصاص دارد و سام میرزا صفوی در 957 ق آن را پرداخته است، شاید جز 7 ـ 8 رباعی جاندار و پر شور و تپنده نتوان یافت.
اما در بین شاعران این دوره، یک شاعر رباعیسرا هست که رباعیاتش طعم متفاوتی دارد و شور و حال عجیبی بر آنها حاکم است. وی کسی نیست جز شیخزاده لاهیجی متخلص به فدایی. فدایی لاهیجی، فرزند شیخ محمد اسیری لاهیجی (متوفی 912 ق) است. پدرش، از کبار مشایخ نوربخشیه بود و کتاب مفاتیح الاعجاز او (در شرح مثنوی گلشن راز شبستری) از آثار معروف عرفانی است. شهرت شیخ زاده هم بهواسطه نسبت او با این پدر عارف مسلک است. اما پسر در زندگی، طریقت شاعری و خوشباشی در پیش گرفت و کاری به مرام و مسلک پدر نداشت. به گفته سام میرزا، «از غایت شرب مدام، فرق میانه صبح و شام نمیکرد» و این رباعی او گواه این معنی است:
از باغ جنان فتاده در دام عذاب
آدم ز پی گندم و من بهر شراب
مرغان بهشتیم، عجب نبود اگر
او از پی دانه رفت و من در پی آب!
..
به گفته سام میرزا، فدایی «در اصناف شعر خصوصاً رباعی بیبدل بود». وی سه رباعی ازو نقل کرده است. در عرفات العاشقین، 21 رباعی ازو موجود است و ناظم تبریزی نیز 12 فقره از رباعیات او را نقل کرده است. ازین 30 رباعی بجا مانده، میتوان گفت که وی رباعیسرایی گزیدهگو و توانمند بوده است. رباعیات او اغلب رباعیاتی عاشقانه و خیامانه هستند و غنای عاطفی زیادی دارند. بعضی از رباعیات او به ابوسعید ابوالخیر و فکری مشهدی و دیگران منسوب است. از جمله، رباعی مورد بحث ما که موضوع این نوشتار است، و دو رباعی زیر به ابوسعید نسبت یافته است:
هرچند که دل به وصل شادان کردیم
دیدیم که خاطرت پریشان کردیم
خوش باش که ما خوی به هجران کردیم
بر خود دشوار و بر تو آسان کردیم
..
عاشق من و دیوانه من و شیدا من
شهره من و افسانه من و رسوا من
کافر من و بت پرست من، ترسا من
اینها من و صدبار بتر زینها من!