هنوز بر سر هر ني حکایت سر تو
هنوز بر لب هر تيغ خون حنجر تو
هنوز سينه به سينه غم تو ميجوشد
و چشمههاي جهان قصه مكرر تو
هنوزدر دل ما خيمه تو ميسوزد
هنوزپرچم تو لالههاي پرپر تو
هنوز گوش فلک تير ميكشد هيهات
چهها شنيده مگر از گلوي اصغر تو
صدا رهاست: ."... كسي نيست ياري ام بكند؟؟؟
هلا سوال هماره كجاست ياور تو
هنوز آينه از توست اي حقيقت محض
سكوت بر لب تاريخ در برابر تو
جهان دوباره به پا نعل تازه ميبندد
هنوز زير سم اسبهاست پيكر تو
حماسه از نفس افتاد و عشق لب بربست
هنوز منتظر تيغهاست حنجر تو
ميان اينهمه ني گرم داغ خويشتنم
براي روضه بيایم كجاست منبر تو