از حسابداری یک اداره تماس گرفته بودند که برای دریافت حق التدریسم مراجعه کنم،رفتم و بعد از امضای چند برگه گفتند که فعلا پولی در کار نیست و هنوز حتی مبالغ مربوط به نیم سال اول تدریس نیز قابل پرداخت نیست، چه رسد به نیم سال دوم.
دیدم که مسئول حسابداری ، برخلاف روال معمول، بسیار خوش اخلاق و مهربان است و بابت این کاستی عذرخواهی می کند که : ما البته می دانیم همه گرفتارند و در این شب عیدی پول لازم دارند ولی فعلا شرمنده ایم.
از او تشکر کردم و توضیح دادم که من گرفتار نیستم و با حق التدریسی که از دانشگاهی دیگر می گیرم ، امرار معاش می کنم و فعلا نیازی به این پول ندارم.
با لحنی دلسوزانه نصیحتم کرد: هرگز به دیگران نگویید که نیازی به پول ندارید، شما فکر می کنید که تمام کسانی که این روزها پشت درحسابداری ادارات صف کشیده اند جیب شان خالی است ؟
اگر نگویید که گرفتارید و بشدت به پول نیاز دارید، کسی کارتان را پی گیری نمی کند و مطالبات شما را در اولویت قرار نمی دهد.
***
این هم یکی از شگفتی های این روزگار است که افراد برای دریافت دستمزد و طلب خود ناگزیر باید دروغ بگویند و اظهار ذلت کنند تا دل مسئولان اداری و مالی به رحم بیاید و به قول خودشان ، به فکر گرفتاری های شما باشند.
این شیوۀ رفتار با مراجعان به دستگاه های اداری ، یعنی نگاه از موضع برتری به مردم ، حتی هنگامی که نظام اداری به آنان بدهکار است و انجام امور روزمره اداری همراه با منت گذاشتن بر سر مردم، یکی از راه های سلطه جویی است چندان که همواره مراجعه کننده خود را در موضع ضعف ببیند و سایۀ اقتدار نظام اداری را برسر خویش حس کند.
کسی که در برابر یک مسئول اداری اظهار ذلت می کند ، حتی به دروغ، اسباب سرکشی نفسانی آن مسئول را فراهم می کند و به او اطمینان می دهد که موضع برتری او را به رسمیت شناخته و به مراتب ذلت و نیازمندی خویش در برابر او معترف است.
حال آن که می دانیم ؛ این رابطۀ برتری و ذلت ، نیازمندی و بی نیازی ، شایستۀ انسان موحد نیست ، انسانی که تنها در برابر خدای متعال و بی نیاز سر فرود می آورد .