چندی پیش یکی از روزنامه نگاران سیاست باز، در مقاله ای نوشته بود که در سال های آغازین پیروزی انقلاب ، جمعی از شاعران که در حوزۀ هنر و اندیشۀ اسلامی ( حوزۀ هنری امروز) جلساتی داشتند، گمان کردند که با چپاندن مفاهیم مذهبی در قالب های سنتی شعر، سبک جدیدی در شعر ایران ایجاد کرده اند.
ایشان با تعبیر جاهلانۀ ( چپاندن) به خیال خود دستاوردهای شاعران انقلاب را استهزاء کرده است.
چنان که سردبیر همان نشریه ای که این مقاله را منتشر کرده ، چند سال قبل در مقاله ای شتابزده، نوشته بود که تمام پیشینۀ شعر ایران تا قبل از نیما، چیزی نبود غیر از مدح و مرثیه، یا برای صاحبان قدرت سیاسی( یعنی امیران و وزیران) و یا برای صاحبان قدرت مذهبی ( یعنی بزرگان دین و عرفان) و به این ترتیب شعرفارسی در پیشینۀ هزار ساله اش ،با زندگی مردم پیوندی نداشت.
این که آن دو نویسندۀ سیاست باز، چه قدر اهلیت و دانش لازم را برای این گونه داوریهای قطعی دربارۀ شعر دارند ، نیاز به استدلال ندارد و از سر زانوی نوشته ها و تعابیرشان پیداست.
اما این که خاستگاه ، کینه ورزی سیاست بازان بیگانه گرا با شعربزرگان گذشته و امروز ایران و از جمله شعر انقلاب چیست ، جای تأمل دارد.
پیوستگی زندگی روزمرۀ مردم این سرزمین با دیانت و تجربیات معنوی و به اقتضای آن همسویی شعر و اندیشۀ دینی، نه حاصل انقلاب اسلامی است و نه حتی از زمان پذیرش اسلام از سوی ایرانیان آغاز شده است.
آن چه از شعر ایران پیش از اسلام به دست ما رسیده است نشان میدهد که شاعران این سرزمین مانند مردم ایران، پیوسته با سویۀ معنوی هستی پیوند داشته اند و در دوران اسلامی نیز تمام شاعران بزرگ ایران ،با تمام اختلافات و گوناگونی هایی که دارند همواره سخن گویان اندیشه های دینی بوده اند.
بر همین سیاق، تمام شاعران بزرگ روزگار ما نیز،به اقتضای شیوۀ زندگی و دغدغه های انسان ایرانی،شعرشان را در بیان تجربه های معنوی و دریافت های هستی شناسی مبتنی بر دیانت سروده اند.
از این رو ، شعر انقلاب ادامۀ طبیعی و منطقی تجربه های هزار سالۀ شعر فارسی است و اگر در این میان کسی در جست و جوی شیوه های برساخته وخلق الساعۀ شعر است میتواند به کارنامۀ نحیف شاعران بیگانه گرا نگاهی بیندازد که اگر چه بسیار مدعی و پر طمطراق هستند اما متاع غریب شان همواره با بی اعتنایی مردم و دوستداران شعر مواجه شده است.