بدون عشق بی دینم...یک نیمایی و دو غزل عاشقانه

20 خرداد 1391 | 590 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 20 خرداد,1391 در وبلاگ محمدمهدی سیار ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

... هر چه باشد خرداد سالگرد ازدواجم است.

۱.  

غرولند این مسافر

غرولند آن مسافر 

قر و اطوار عروسکان عابر

غم نان، غم گرانی

غم آلودگی هوا و حال و روز کشور

همه را 

     - به جز غم تو-

همه را جواب کردم...

تو نبودی و مسافر کش پیر، باز خندید

که کرایه را دوباره

دو نفر حساب کردم

-------------------------------------

 توضیح:مضمون پایانی این نیمایی را پیش از من "حامد عسکری" هم در ترانه ای آورده است.

 

۲. زندگی

چگونه در خیابانهای تهران زنده میمانم؟

مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده میمانم

 

مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست

که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده میمانم

 

هوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیست

اگر با دود و دم در این خیابان زنده میمانم

 

شرابی خانگی دائم رگم را گرم میدارد

که با سکرش زمستان تا زمستان زنده میمانم

 

بدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرم

بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده میمانم

 ------------------------------------

 ني به بوي گل نه با باد بهاران زنده ام 
 زين چمن دردي بجان دارم كه با آن زنده ام
                                                               (زنده یاد عبدالقهار عاصی)

 

۳. دل بری 

معطلش نکن در این هیاهو

دل مرا ببر، به شرط چاقو

 

دل مرا ببر که برد با توست

که من گرفته ام به باختن خو

 

دو دل نشو، ببر،ببر، حلالت

خلاص! من گذشتم از تو و او

 

به هر طریق، میبری دلم را

به هر طریق، میکشی به هر سو

 

نگو نگو که رفته رنگ و رویش

ببین هنوز هم نرفته از رو

 

نسیم بی ملاحظه! دلم را

تو برده ای و خود نبرده ای بو

 

 

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.