مزه ي عشق به اين خوف و رجاهاست رفيق!
عشق سرگرمياش آزار و تسلاست رفيق!
قيمت يک شب از آن چشم، غزل نوشيدن
سالها بيت به بيت آه و تمناست رفيق!
نشدم راهيات اي عشق! که سيراب شوم
تشنگي نابترين لذت دنياست رفيق!
بارها تا لب اين چشمه دويده است دلم
اين سرابي است که از دور گواراست رفيق!
اسم آن روز که ناميدهاي اش روز وصال
در لغتنامهي من «روز مباداست» رفيق!
«نيست در شهر عزيزي که دل از ما ببرد»
بنشين شعر بخوان، دور جوانهاست رفيق!