غزلی برای همدردی با زلزله زدگان آذربایجان شرقی

03 شهریور 1391 | 457 | 0

این مطلب در تاریخ جمعه, 03 شهریور,1391 در وبلاگ میلاد عرفان پور ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

شد به آهنگ عجيبي خاك ما زير و زبر

خانه ها لرزيد و لرزيدند دل ها بيشتر

 

آن تكان ناگهاني تا هميشه خواب كرد

كودكان خفته در گهواره را  بار دگر

 

دست هاي كوچكي از خاك بيرون مانده است

دست هايي بر سراست و دست هايي بركمر

 

كودكان خانه را جز مرگ، همبازي نماند

باز، بازي مي كند داغ عزيزان با جگر

 

لحظه لحظه شوق پرواز از زمين  تكثير شد

بسكه هرسو ريخت، باقي مانده­هاي بال و پر

 

داغ هاي باغ سنگين است اما نو به نو

از دل اين خاك مي رويد درختي تازه تر

 

يك به يك ديوار ها افتاد تا هجرت كنيم

از شبِ اين چار ديواري به آغوش سحر
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.