ستاره ای ناشناخته ام که سوخت
و بادهای کیهانی
غبارش را پراکندند
در خالی میان کهکشانها
این نقطه ی روشن
از میلیاردها سال پیش خاموش است.
۵/مهر ماه/۱۳۹۱
نه از کسی گله دارم نه با کسی قهرم
کشانده اند چرا پیش قاضی شهرم
شبیه عقربم اما بدون آزارم
که ساختند طبیبانه مرهم از زهرم
اگر سکوت فروشی است ! من خریدارم
نداشتند دکانهای بسته ي شهرم
به هیچ آدمي از درد خود نخواهم گفت
فرار مي کنم از گوشهای نامحرم
بگیر از آب مرا با تو جفت خواهم شد
که لنگه کفش رها در مسیر این نهرم