نقد
زندگي؛ يک لبخند
مجموعه
شعر کودک
اثر
داوود لطف الله
غالبا مبناي نقد شعر کودک، گروه
سني:" الف، ب، ج" بررسي مؤلفههاي مشخص در ساختار و محتواي آن است. تا با
تقابل آن، با مؤلفههاي شعر نوجوان گروه سني: "د، ه" مرز بين اين دو گروه
تعيين شود. شعر کودک و نوجوان را ازاين طريق تا حدودي ميتوان شناخت.
بر اين اساس سرودههاي مجموعه "زندگي؛
يک لبخند" که به عنوان کتاب شعر
کودک و در گروه خاص مذکورمعرفي شده است، از برخي مؤلفههاي شعر کودک تا حدي بهرهمند
است و در مواردي نيز، که با ارائه شواهدي به آن خواهيم پرداخت، از اين اصل فاصله
گرفته است و سرانجام در برخي شعرها اين مؤلفهها درهم آميخته است؛ بهگونهاي که
در يک شعر، گاه ويژگيهاي شعر کودک و گاه ويژگيهاي شعر نوجوان توامان، حضور دارد.
شعر "اشکهاي اتفاقي" نمونه اي از موارد ذکر شده ميباشد:
خستهام از دود و
آهن از صداي بوق ماشين
از عبور تاکسيها با مسافرهاي غمگين
آسمان شهر ديگر با دماوند آشنا نيست
حسي از باران و از
ابر در نگاه ابرها نيست
ابرها بيذوق هستند اشکهاشان اتفاقي است
اشک دودآلود آنها بر
دل هر شيشه باقي است
دودها از ما گرفتند آبي اين آسمان را
از درختان هم گذشتند برجها مثل هيولا
کاربرد کلمات و ترکيباتي چون؛"
دماوند، حس باراني، نگاه ابرها، ابرهاي بيذوق، اتفاقي" که در شعر مذکور ديده ميشود، بيشتر خاص شعر نوجوان، و
آشنا با ذهن و زبان اين گروه است. زيرا در غالب اين ترکيبات که حاصل اجتماع و
پيوند تصاويري شاعرانهاند، کلمات از جنس اسم معني ميباشد، تا اسم ذات. و ميدانيم
که در شعر کودک کاربرد اسم ذات"کلمات عيني و ملموس"، تا چه ميزان در
ايجاد جاذبه براي مخاطبِ کودک مؤثر است. اسم معنيهاي بهکار رفته در ترکيبات شعر
بالا را يک بار جدا از ترکيبات ببينيم: "حس، بيذوق، اتفاقي، دل."
با اين شرح و بررسي نميتوان شعر "اشکهاي اتفاقي" را
شعري کاملا موفق در حيطه شعر کودک به لحاظ زباني
و حتي محتوايي دانست زيرا گاه پيوند زبان و نوع بهرهمندي از کلمات در
چگونگي محتوا تاثير دارد.
بنابراين حضور شعر يادشده به عنوان شعر کودک در مجموعه حاضر، جايگاه قطعا علمي اي نخواهد
داشت.
ضمن اينکه حضور اشعاري با زبان و تصاوير موفق کودکانه در همين کتاب،
چون شعر "زندگي" سبب
اختصاص قطعي شعرهايي از جنس "اشکهاي اتفاقي" در گروه نوجوان شده
است؛ شعر "زندگي" را به عنوان شعري موفق با حال و هواي کودکانه در همين
کتاب ميخوانيم:
زندگي شيرين است مثل يک آبنبات
مثل گل، مثل عسل مثل قند و شکلات
مثل خوابي راحت روي پاي مادر
مثل يک نمره بيست توي ثلث آخر
مثل خوشحال شدن از لباس شب عيد
مثل يک صبح قشنگ با شروع خورشيد
زندگي يک لبخند بر لبي غمگين است
مثل انگور چقدر زندگي شيرين است
کلمات و ترکيباتي چون؛ آبنبات، گل، عسل، قند، شکلات، لباس عيد، صبحِ
قشنگ و حتي نمره بيست، براي مخاطب کودک کاملا عيني است و جزء اسمهاي ذات. نيز
بهرهمندي از صنعت ساده تشبيه با حضور کامل ارکان که در پارههايي چون بيت پايانيِ
پاره آخر آمده، به صميمت و سادگي شعر کمک کرده است.
همراهي صنعت تشبيه و تشخيص در مطلع شعر: زندگي شيرين است مثل يک آبنبات... سبب ايجاد توجه و پيگيري خاص کودک تا پايان
شعر شده است.
ابتدا نيز يادآور شديم که در مواردي، شاعر در يک شعر فاکتورهاي خاص شعر
کودک و نوجوان را درهم آميخته و در يک اثر، که مثلا از چهار پاره تشکيل شده، سه پاره
با زبان و نگاه نوجوان سروده شده، و
ناخودگاه يک پاره، يا گاه يک بيت آن از ويژگيهاي شعر کودک برخوردار است؛ شعر
"خدايي... " از آن دست ميباشد:
دل آرام گيرد به ياد
خدا خدايي که
پشت وپناه تو است
خدايي که از کودکي يار
تو و در بيکسي تکيهگاه
تو است
خدايي که شبها به تو داده
است هزاران ستاره و
يک دانه ماه
تو در خواب نازي فرو ميروي و او ميرساند تو را تا
پگاه
خدايي که پروانهها را به
گل و گل را به
پروانهها داده است
خدايي که جوجه به گنجشکها و مامان و بابا به ما داده است
بيت پاياني از آن دست است. علاوه بر پيوند محتوايي شعر که از مصراع و
نهايتا بيت تشکيل شده و فضاي گاه کودک و گاه نوجوان به خود گرفته است، ميبينيم که
برخي کلمات نيز از جنس دو فضاي متفاوت
کودک و نوجوان است، به عنوان نمونه؛
"پشتو پناه، پگاه، بيکسي، تکيهگاه" بيشتر خاص زبان شعر
نوجوان است و کلمات؛ "جوجه، گنجشک، پروانه، مامان، بابا" در مقوله زبان
کودک.
گرچه اين ارزيابي زباني در
ابتداي نقد و در شعر"اشکهاي اتفاقي" صورت گرفت و مقايسهاي بين
آن با شعر "زندگي" انجام شد، اما ضرورت ارائه مجدد اين بررسي از
آنجاست که اينبار اين مغايرت و عدم سنخيت زبان در يک شعر اتفاق افتاده است و در چنين
وضعيتي مخاطب شعر بلاتکليف و چه بسا
نامشخص است.
گاه شعر و شنيدن آن، براي گروه سني کودک علاوه بر حظ موسيقايي و
معنايي، تجربه مفيدي جهت فراگيري زبان و اصول گفتار و حتي نوشتار است؛ بهويژه در
سالهاي قبل از دبستان. از اينرو رعايت نظام دستوريِ ساده "فاعل، مغعول، فعل
و..."علاوه بر تسريع در ارتباط کودک با شعر، و ايجاد صميميت بين او با دنياي
شعر، و دوري از ابهامهاي غيرضروري، در شکلگيري آموزش غيرمستقيم يادشده
"اصول گفتار و نوشتار" نيز، کمک ميکند. پاره اول شعر "دورهگرد"
را مرور ميکنيم:
کوچهها را ميرود پيرمرد دورهگرد
خستگي را ميشود در تنش احساس کرد...
بهنظر ميرسد اگر بدون
درنظر گرفتن اينکه با جابهجايي بيت بالا
در اين قسمت، قافيه و... بههم ميريزد، شاعر ميگفت:
پيرمرد دورهگرد کوچهها را ميرود
خستگي را ميشود در تنش احساس کرد...
و يا در پاره دوم:
سهم او يک گاري است از تمام روزگار
چند کيلو پرتقال جعبهاي سيب و انار
ميگفت:
از تمام روزگار سهم او يک گاري است
چند کيلو پرتقال جعبهاي سيب و انار
علاوه بر ايجاد صميميت بيشتر در بستر شعر، کودک با ساختار صحيح زبان
در قالب شعر، آشنا ميشد.
البته نبايد از پارههايي که در همين شعر "دورهگرد"،
شاعر نکات
زباني و دستوري را با تصاويري دلنشين ارئه
کرده، غافل ماند:
...دستهاي
خستهاش چون لباسي بياتوست
گارياش را ميکشد اين هميشه کار اوست
"شعر "تيله" يکي
ديگر از شعرهاي اين مجموعه و در قالب نيمايي است؛ پاره آخر آن را مرور ميکنيم:
... خدا تيلهها را به تو داده است/ نگاهي به دنيا کني/ و بين همه
چيزهاي قشنگ/ خدا را تماشا کني.
بين دو بخش: خدا تيلهها را به تو داده است/ نگاهي به دنيا کني...، وجود حرف ربط (که) و يا
(تا) ضروري است. در واقع با آوردن يکي از دو حرف مذکور، زبان شعر روانتر و صميميتر
ميشود. با حذف (است) در پاره اول که وجود آن خيلي هم ضروري نيست، و جايگزيني
حرف(که) آن را دوباره ميخوانيم:
خدا تيلهها را به تو داده که،/ نگاهي به دنيا کني/ و بين همه چيزهاي
قشنگ/ خدا را تماشا کني
*
شعرهاي مذهبي، که در مدح و ستايش ائمه اطهار(ع) است، خاصِ هر مقطع يا
گروه سني که سروده شده باشد، غالبا با حضور مؤلفههاي مرتبطي همراه است. اما در
اينجا نوع مؤلفهها، متفاوت از انواع ذکرشده در
واژگان، زبان و ساختار خاص شعر کودک ونوجوان است. اينگونه شعرها بايد طوري
سروده شود که اگر شعري در ستايش مثلا حضرت علي(ع) است، به ابعاد خاص زندگي آن حضرت
پرداخته شود و مؤلفههاي شعر علوي چون؛ زندگي ايشان با حضرت زهرا(س)، نوع شهادت
حضرت زهرا، غدير و نقش امام علي در اين حادثه، توجه ايشان به يتيمان کوفه و... در
شعر مورد توجه قرار گيرد. و بههمين صورت
در شعر رضوي، مهدوي، نبوي و...
حضور ويژگيهاي ذکرشده به عنوان مؤلفههاي خاص شعر مذهبي "ذکر
وقايع و ابعاد تاريخي، تاريخ اسلام و قيام و حرکتهاي ائمه و..." که در زندگي
و سيرهي بزرگان دين عليرغم اشتراکاتي، متفاوت و متنوع نيز هست، علاوه بر اينکه
به شناخت مخاطب در اين ابعاد در قالب شعر کمک ميکند، شعر را در دايرهاي مشخص
قرار ميدهد تا روشن باشد که اين شعر مثلا بيانگر زندگي و سيره حضرت علي، امام
رضا(ع)، و مهدي موعود و... مي باشد. البته در شعر کودک و نوجوان بهويژه کودک،
پرداخت اين مضامين بايد از انعطاف خاصي برخوردار باشد و سادهترين ابعاد زندگي
ائمه به شعر درآيد. شعر "مشق دوستي" را که به نوعي در ستايش حضرت
محمد(ص) آمده است، مرور ميکنيم:
تو اگر با ما نبودي زندگي يکچيز کم داشت
آسمان بيبال ميشد ابرها يکريز غم داشت
تو اگر با ما نبودي قلبها ديوار ميشد
مهرباني سکته ميکرد دوستي بيمار ميشد
تو به دنيا لطف کردي که قدم بر آن نهادي
دوستي را باز از نو تو به ما سرمشق دادي
تو به ما گفتي كه خوبي معني شعر قناري است
خوب بودن ماندگارست مثل عکس يادگاري است
تو رسيدي از خود نور روشني هم با تو آمد
آسمان شد پرستاره از نگاهت اي محمد (ص)
در پاره اول به عنوان مطلع، هيچ نشانه و اشاره غيرمستقيمي مبنی بر خطاب
قرار دادن پيامبر، و اينکه شعر در معرفي و ستايش ايشان است، ديده نميشود. و اين
در حالی است که در اين قسمت، به عنوان آغاز شعر، ايجاد زمينهسازي لازم است. در
پاره دوم به "مهرباني و دوستيِ" پيامبر
اشاره شده است و اين ميتواند وجه مشترک همه ائمه محسوب شود. زيرا يکي از رسالتهاي
مشترک بزرگان دين، مهرورزي و ايجاد روحيه دوستي بين مردم است. ضمنا ترکيب
"سکته کردنِ مهرباني" در پاره يادشده، نه تنها دلنشين نيست که با ديگر
ترکيبات و فضاي عاطفي شعر مغاير است.
ابيات و پارههاي ديگر شعر، با
همين فضاي مذکور و بياشاره به زندگي پيامبر، قرآن به عنوان معجزه ايشان و.. تا
پايان ادامه يافته است. و تنها در بيت پاياني پاره آخر، نام حضرت محمد(ص) آمده
است:
تو رسيدي از خود نور روشني هم با تو آمد
آسمان شد پرستاره از نگاهت اي محمد (ص)
البته در مصرع: "تو رسيدي از خود نور روشني هم با تو آمد"، اشارهاي به اعجاز قرآن
توسط پيامبر صورت گرفته و خالي از لطف نيست، اما ميشد با در نظرگرفتن ابعاد
شاعرانه و هنري و با ايجاد آشناييزدايي، کمي صريحتر و مستقيمتر ارائه شود. ضمنا همانطور که قبلا اشاره شد،
همين پرداخت مختصر نيز تنها در دوبيت آخر ديده ميشود.
بنابراين بهنظر ميرسد با جايگزين کردن علي(ع) يا ديگر ائمه، اين شعر
ميتواند توصيف نارسا و ناقصي از زندگي پربار ديگر بزرگان دين نيز، باشد و این
قابلیت تعمیم حداقل در سروده های مذهبی، نمی تواند نکته ارزشمندی باشد.
*
و سرانجام این که، شعرهاي موفق و نسبتا مؤثر
اين مجموعه، که برخي از آنها را چون "شعر دوستي" با ارائه شواهدي مرور
کرديم؛ بیانگر عاطفه، نگاه شاعرانه و تعلق خاطر سراینده به سرودن است.