گفت:
خسته ام
از عبور روزهاي مثل هم شكسته ام
من كه خسته تر از او
من كه دل شكسته تر
از مرور زخم هاي پيش رو
درك اين كه غم
بر جبين مردم زمانه گشته حك
معني زلال درد مشترك
در دلم شكفت.
گفتمش:
پشت ابرهاي تيره و سياه
رد پاي روشن ستاره است؛
صبح
فرصت شكفتن دوباره است.