در دشتها كه قامت سبز تو، گل كرد و گاه جلوه نمودن شد
شب بيقرار فصل چراغاني، پروانه محو بال گشودن شد
يادش بهخير در زدي و ناگاه، با كولهبار خاطره برگشتي
از هر چه بود دست كشيديم و، وقت عزيز گفت و شنودن شد
از روزهاي سخت سفر گفتي، از راه پرفراز و فرود عشق
"غمهاي ارجمند" و عزيز تو، انگيزهاي براي سرودن شد
من ميسرودم و تو شبيه رود با گريهها رفيق شدي آن شب
دنيا دچار كشف و شهود ما، سجاده بيقرار گشودن شد
***
امشب مجال خلسهی بيداري ست،بنشين كه زخمهاي دلم كاري ست
امشب تويي مقابل من امشب، عشق آمد و بهانهی بودن شد!