"لبريزم از پژمردگي از زرد چون پاييز
از حيرت از آشفتگي از درد چون پاييز"
مي سوزم از داغ فراق مرگ ، کاري کن
اي زندگي اي موسم خونسرد چون پاييز !
جوجه کلاغان هراسان مرا ، دنيا
در دامن نارنجي اش پرورد چون پاييز
دلتنگ شب هاي بلندت مي شوم اي غم
هرجا که رفتي شب به شب برگرد چون پاييز
عمري به دل گفتم چرا غمگين ؟ چرا خونين ؟
آرام نجوا کرد نجوا کرد چون پاييز...
پ.ن : بيت اول سرمشق استاد سيد مهدي حسيني است