الا قبله ی عالم ...

01 بهمن 1390 | 670 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 01 بهمن,1390 در وبلاگ حامد اهور ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

به نام آفریدگار

برای امامم امام حسن المجتی علیه السلام

قابل توجه دوستانی که سراغ می گیرند. در شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم بحرطویلی در کتاب پای بوس 3 چاپ شده که کار مشترک بنده و برادرم مجتبی روشن روان است.

(بحرطویلی که خیلی از دوستان با آن خاطره دارند به امید آنکه در خاطر آسمان هم مانده باشد...)


الا قبله عالم

تمام کس وکارم

الا نور دل حضرت خاتم

الا توبه ی آدم

الا سید نوح ونبی و عیسی ومریم

الا ای صفرت موجب سُکنای محرم

الا حضرت دلبر که دلم را تو ربودی

الا حضرت ساقی که مرامست نمودی

جهان خیمه لطفست وتو بر خیمه عمودی

تو آن حضرت لطف و کَرَم و رافت و جودی

که بر خیل گدایان در ت راه گشودی

از آن روز

از آن حالت مرموز

که با آن دل پر سوز

که تنها

میان غم دنیا

دل خسته ی من بود و تو بودی

به روی دلم آغوش گشودی

شد از فیض تو غوغا

زچشمان تو دیدم

فتحاًلک فتحاًو مبینا

به نام تو گشودم لب ودیدم که چه ها شد

چه شوری به دل زار به پا شد

 نوایی

صدایی

زحلقوم خدایی

مرا سوی خودش خواند

دلم ماند

تپشدار

شده مست ز شوق نگه یار

چه حالیست ورا لحظه ی دیدار

به روی تو گشودم دل ودیدم که چه ها شد

ز یک نیم نگاه نمکینت

در میکده واشد

همه درد ، همه غم

زشوق نگه یار دوا شد

زلطفت دل حسرت زده ام عرش خدا شد

صفا شد

زسودای دوعالم

دل مست رها شد

همه صلح وصفا شد

دلم نوحه گر خون خدا شد

زمین مست

زمان مست

خم باده دمان مست

به حلقه ی همه مستان

جهان مست

دل از شوق حضورت بشراز دست

از آن باده چشیدم

دگر جام می و باده ومیخانه ندیدم

به تن جامه ی صد وصله دریدم

هزار عربده از عشق کشیدم

که از خویش

به یُمن نمی از باده ی دصل تو رهیدم

از آنروز

که عشقت

که شوقت

که نامت

شده ورد شب وروز ِغلامت

از آن لحظه شدم کفتر بامت

خرابم ببین دیده ی پر آبم

نشستم سر راهت

که شاید گذرت افتد از این راه و دهم مست سلامت

دهی خنده کنان باز جوابم

حسن دار وندار منی ای قبله ی عالم

زشوقت نرود چشم به خوابی

که شاید

ببینم رخ ماه تو به خوابم

حسن دار وندار منی ای شاه دو عالم

ز توبر پاست محرم

الا توبه آدم

الا نور دل حضرت خاتم

به ملک دل من جز تو شهی نیست

مهی نیست

رهی نیست

کریما

عظیما

رحیما

بزن خنجر خونریز

بریز از دل من خون

نما دشت زخون دل این غمزده هامون 

به خون گر بکُشد شاه غلامی

به پایش گنهی نیست

زشوق تو طربناک

بخوانم

براین درگه پر فیض بمانم

حسن دارو ندار منی ای قبله ی عالم


سال 85


یاحسن بن علی مدد

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.