نمازی که تویی

04 خرداد 1388 | 618 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 04 خرداد,1388 در وبلاگ مهدی جهاندار ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

کرب و بلا قصّه ای از پیچ و خم گیسوی تو

چشمه ی خورشید تویی؛ کرب و بلا سوسوی تو

آه مبادا به جفا سر ببرندش ز قفا

کرب و بلا، کرب و بلا، کرب و بلا، آهوی تو

ماه شکسته است دلش، آه ز مشک خجلش

آمده تا یک نفسی تازه کند پهلوی تو

کودکی آشفته تر از چادر غارت شده ای

خیمه ندارد؛ چه کند... می دود اینک سوی تو

بند به دستان علیّ بن حسین بن علی

کیست به دادش برسد؟ باز مگر بازوی تو

در دل شب کوه نشسته به نمازی که تویی

سر بگذارد مگر از غصّه روی زانوی تو

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.