اتراق کردم باز هم پای دماوندت
بانوی کوهستانم و بدجور پابندت
ای بنـدباز حرفهای! این صید دور از دست
این بار با پای خودش افتاده در بندت
معصومتر از قبلهایی در نگاه من
این رنگ ِ پیراهن، چه میآید به لبخندت!
بالا و پایین میپرند؛ آتش نمیخواهند
ذرات من - این دانههای سرخ اسپندت-
در خلوت گرم ِ نگاهم، ذکر خیرت بود
دیوارها یکریز گفتند و شنیدندت
دریای بی پایان من! سرچشمههای گیج
آرام میگیرند با رؤیای پیوندت
*
ای کعبهی مقصود! اللهم لبیکام-
خواهد رسید از دور، بر گوش خداوندت!؟
*غزلی تقدیم به امام جواد (ع ) را در وب سایت نبض آهوها بخوانید
*شعر سپیدی تقدیم به بازماندګان زلزله آذربایجان را اینجا بخوانید
.