غزل جديد

۱۴ بهمن ۱۳۹۰ | ۶۵۸ | ۰

این مطلب در تاریخ جمعه, ۱۴ بهمن,۱۳۹۰ در وبلاگ کاظم بهمنی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.


 
تو هماني که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان يافت همانندش را
 


منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
 


از رقيبان کمين کرده عقب مي ماند
هر که تبليغ کند خوبي دلبندش را
 


مثل آن خواب بعيد است ببيند ديگر
هر که تعريف کند خواب خوشايندش را
...
مادرم بعد تو هي حال مرا مي پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
 


عشق با اينکه مرا تجزيه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرايندش را
 


قلب من موقع اهدا به تو ايراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پيوندش را
 


حفظ کن اين غزلم را که به زودي شايد
بفرستند رفيقان به تو اين بندش را :
 


منم آن شيخ سيه روز که در آخر عمر
لاي موهاي تو گم کرد خداوندش را 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: ۵ با ۱ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.