جريان نوآوري در شعر فارسی به دلایل بسیاری که پرداختن به آن مجال فراختری می طلبد ،از سير طبيعي خود خارج شد و فضايي به وجود آمد كه عطش مندان عرصه نوآوري البته با نيتها و مباني و با سطح و عمق و اشراف متفاوت وارد عرصه شوند ، التهابات چند دهه اخير كه اوج آن را شايد دهه هفتاد بتوان قلمداد كرد حاصل اين فرايند بود. بحران هويت، بحران مخاطب، شعر پست مدرن، شعر آوانگارد، شعر فرم، هنجارشكني و هنجارگريزي و ... .
اين ها از اصطلاحات ادبياتي بود كه همراه با اين التهابات در جريان نقد ادبي معاصر متداول شد، از نقاط مثبت اين جريانها بوجود آمدن فضاي طراوت و تازگي و خلاقيت در جامعه ادبي بود و فرصتي مغتنم براي خانه تكاني در كليشهها و روزمرگيهايي كه همواره از آسيبهاي اساسي جريانهاي فرهنگي و هنري در طول تاريخ بوده و هست، از نقاط منفي و آسيبزاي اين جريانهاي التهاب آفرين برخاستن غباري بود كه تشخيص راه را از بيراهه با مشكل مواجه ميكرد و خصوصا جريان اصيل و ريشهدار و تاريخي شعر معاصر در اين مه، گاه پيدا و گاه پنهان ميشد و برخي كم مايگان در اين آشفته بازار مجال يافتند كه با جنجال آفريني و هوچيگري دوران شعر شكوهمند و مفهوم مدار شعر فارسي را به سر آمده القا كنند و برخي تجربههاي عليل و متاثر از تئوريهاي ناقص ترجمه شده را راه برون شد شعر فارسي از بنبستي كه براي آن در ذهن خود متصور شده بودند، تبليغ كنند و البته كمرنگ بودن حضور منتقدان دلسوز و با دانش و بينش در اين سالها را بايد از عوامل مهم بوجود آمدن اين آسيبها دانست.
اكنون نه تنها پيروان اين بازيهاي زباني كه حتي طراحان آگاه و ناآگاه و سردمداران به نام و.... رسيده آن نيز از تب و تاب افتاده و به سرخوردگي رسيدهاند و بيرنگ بودن حنايشان را به روشني دریافته اند.
در دههاي كه اكنون سالهاي آغازین آن را می گذرانیم با نشستن، غبار برخاسته از جريانهاي التهاب آفرين، گرايش روز افزون به جريان اصيل و شكوهمند شعر فارسي و مدار مقدر آن كه همانا مدار تعادل است را در سطوح مختلف جامعه می بینیم.
اين گرايش نه تنها در شاعران و در ذهن و زبان و نگاه آنها روزبهروز به جلوه درخشانتري ميرسد كه در پسند و گرايش مخاطبان شعر نيز اقبال به شعر ريشهدار و باليده در دامان تاريخ غني فرهنگ و تمدن اين سرزمين به روشني مشاهده می شود.
اكنون وقت آن رسيده است كه با قدر داني از حضور مغتنم استادان و بينش مندان عرصه نقد و تحليل زبان و شعر فارسي، پاسدار چراغ هدايتي باشيم كه در فضاي زلال و شفاف به وجود آمده در اين روزها راه را از بيراهه ،خصوصا به نسل جوان نشان ميدهد. سالها و دهههاي پيش رو بدون ترديد سالهاي زلالي و شفافيت در جريان شعر معاصر خواهد بود و تمامي زمينهها بري به كرسي نشستن جريان اصيل و ريشهدار شعر فارسي با ذهن و زباني امروزي فراهم است، افق فرا رو ،افقي روشن و اميدوار كننده است، افقي كه نويد پيوند ديروز، امروز و فردا را در هيات شكوهمند شعر فارسي به همراه دارد.