چمدانی که از سفر برگشت، چمدانی که عازم سفر است
گاه یک زندگیست یک چمدان، زندگی گاه دست باربر است
زندگی که در ایستگاه گذشت، عمر مثل قطار رفت و نماند
بعضی از ما چه دیر میفهمیم عشق “یک لحظه کاش زودتر” است
عشق شکل تصادفی ساده: به نظر آشنا میآید یا
چشمهایش شبیه یک نفر است… چشمهایش شبیه یک نفر است…
نقطهی اشتراک غمگینی ست وسط ایستگاه و ما، چمدان:
چمدان تو از سفر برگشت، چمدان من عازم سفر است