ورزیده عشق حضرت دریا نماز را
تصویر کن برای خودت این فراز را
ظهر است، ظهر داغ نفس گیر کربلا
می رفت روی نیزه بخواند نماز را
باران تیر می رسد از آسمان و باز
پرچم گرفته است سر اهتزاز را
عشق است بین دست علمدار در قنوت،
یا نام دیگری شده آغوش باز را؟
الله گفت، رایحه ای را روانه کرد
صحرا گرفت این گل صورت نواز را
وقتی قیام کرد همه قله های دور
خم کرد پیش قامت او سرو ناز را
تا بر زمین زند قد بخل و غرور را
در سجده خواند آن قدح چاره ساز را
او با خدا معاشقه میکرد و هر نفس
می گفت سر به مهرترین بند راز را
وقت غروب از طرف خیمه ها نسیم
بر سر کشید سایه ی چادرنماز را