
به نام تو بی بی! شروع میکنم
که امروزم اُم المَصائب تویی
قسم به ضریحِ غریبت که ما
همه جان نثاریم و صاحب تویی
بگو داعش و ابن تیمیّه ها
بدونن دمشق از الان شهر ماست
مگه جای اَمثالِ القاعده ست؟
اینا فکر کردن که اینجا کجاست!؟
گذشت اون زمانی که بی غیرتا
جوون باشی از غصه پیرت کنن
نبودیم اون موقع، اما حالا
مگه مُرده باشیم اسیرت کنن
به کفّار حربی بگو پیششون
بنا نیست یک لحظه سر خم کنیم
پا رو خطّ قرمز بذارن، میریم
زمین و براشون جهنم کنیم
اگه ما رو سر میبُرن باک نیست
که از هرچی عاشق توعالَم سَریم
مهم نیست تکفیرمون میکنن
اگه کفره عشق تو ما کافریم
بهت قول میدیم با خونِمون
که سوریّه رو کربلا می کنیم
کسی بعد از این چپ نگاهت کنه
به قرآن قیامت به پا می کنیم
ابو شمرها یادشون باشه که
نمیترسه دلهای ما از مَصاف
یه شمشیر از جَمعمون کم بشه
سه تا جاش بیرون میاد از غلاف
کی گفته که غیر از شما مُشرِکن؟
شما واقعاً حالتون ناخوشه
اگه دین اسلام دین شماست
مسلمون، مسلمون و کِی میکشه؟
شما قصدتون حذف شیعه ست و ما
محاله به این نقشه میدون بدیم
که از آرزوهای دیرینِ ماست
به راه دفاع از حرم جون بدیم
به تاریکی اصلاً نمیدیم اَمون
که خورشیدِ روزیم و ماهِ شبیم
از این سقف، بارونِ تیغم بیاد
شهیدانِ سربندِ "یا زینب" یم
(حمیدرضا حامدی - 25 اسفند 94)