ما در

13 فروردین 1392 | 699 | 0

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, 13 فروردین,1392 در وبلاگ مژگان عباسلو ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

گفت: کم بسته‌ی تو بودم و حالا کمتر
گفت و دنیا به خودش می‌پیچد تا محشر

گفت: تا در نشکسته‌ست، به جای نیزه
بر گلویت بنشین تا لب خشک مادر…

گفت: تا در نشکسته‌ست بیا جای زهر…
خون دل خورده‌ی من! پاره‌ی تن! پاره جگر!

گفت: ای غنچه‌ی نشکفته‌ی من خوب بخواب
خواند: لالا لالا لا… پرپر پرپر پر…

گفت: ای کاش تو را باز ببیند زهرا
گفت: ای کاش مرا باز ببینی حیدر!

آن طرف همهمه‌ی مبهم هیزم‌ها بود
این طرف زمزمه‌ی خواهش یک پیغمبر:

إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی*، دیوار!
إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، ای در!

*فاطمه پاره‌ی تن من است/ حضرت رسول (ص)

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.