ایدئال

03 خرداد 1395 | 668 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 03 خرداد,1395 در وبلاگ حمیدرضا حامدی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

پرزدی... مثل تو من هم کاش بالی داشتم

با تو -افسوس- آرزوهای محالی داشتم

این چه بی هنگام، کوچی بود هنگامی که نه

ترسی از دوری ، نه امّیدِ وصالی داشتم

جابجا شد در وجودت مِهر من با دیگری

واقعاً عشقِ سریع الانتقالی داشتم(!)

خنده ام میگیرد از کارَت ولی یادت که هست؟

روزگاری چشمه ی اشکِ زلالی داشتم

غبطه ها خوردند بر من معرکه گیرانِ هند

بس که مار سمّیِ خوش خطّ و خالی داشتم

نامه هایت عکسهایت هدیه هایت -بگذریم-

ریختم دور از تو هر آت آشغالی داشتم

بچگی دوران لجبازی ست، من برعکسِ عمر

-خوب میدانی- دلِ کم سنّ و سالی داشتم!

هرچه بردی مفتِ چنگت، چون نمیپرسم چرا

هرکجا رفتی برو ، اما سؤالی داشتم؛

با خودت کردی گمان، خوابی برایت دیده ام؟

یا برایت -فکر میکردی- خیالی داشتم؟

گفتم احساسِ دلم را از نگاهم خوانده ای

حیف اما -ظاهراً- چشمانِ لالی داشتم

من توقع داشتم درکم کنی... جداً چقدر

انتظارات عجیب و ایده آلی داشتم!

من به هرجان کندنی بود ازتو دل کندم ولی

موقع رفتن نمیدانی چه حالی داشتم....

حمیدرضا حامدی
1395/3/3

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.