
پرزدی... مثل تو من هم کاش بالی داشتم
با تو -افسوس- آرزوهای محالی داشتم
این چه بی هنگام، کوچی بود هنگامی که نه
ترسی از دوری ، نه امّیدِ وصالی داشتم
جابجا شد در وجودت مِهر من با دیگری
واقعاً عشقِ سریع الانتقالی داشتم(!)
خنده ام میگیرد از کارَت ولی یادت که هست؟
روزگاری چشمه ی اشکِ زلالی داشتم
غبطه ها خوردند بر من معرکه گیرانِ هند
بس که مار سمّیِ خوش خطّ و خالی داشتم
نامه هایت عکسهایت هدیه هایت -بگذریم-
ریختم دور از تو هر آت آشغالی داشتم
بچگی دوران لجبازی ست، من برعکسِ عمر
-خوب میدانی- دلِ کم سنّ و سالی داشتم!
هرچه بردی مفتِ چنگت، چون نمیپرسم چرا
هرکجا رفتی برو ، اما سؤالی داشتم؛
با خودت کردی گمان، خوابی برایت دیده ام؟
یا برایت -فکر میکردی- خیالی داشتم؟
گفتم احساسِ دلم را از نگاهم خوانده ای
حیف اما -ظاهراً- چشمانِ لالی داشتم
من توقع داشتم درکم کنی... جداً چقدر
انتظارات عجیب و ایده آلی داشتم!
من به هرجان کندنی بود ازتو دل کندم ولی
موقع رفتن نمیدانی چه حالی داشتم....
حمیدرضا حامدی
1395/3/3