شهری که پایتخت ایستادگی است

04 خرداد 1395 | 512 | 0

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, 04 خرداد,1395 در وبلاگ عبدالرحیم سعیدی راد ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

امروزچهارم خرداد، روز دزفول است

شهری که پایتخت ایستادگی است

قدس آنلاین/ ساحل ‏عباسی: چهارم خرداد را در تقویم رسمی کشور روز دزفول، روز مقاومت و پایداری نامیده‌اند. روز تحسین مقاومت مردمی که در هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشک‌های بی‌شمار بر پیکر شهرشان، همزمان بخش‌های تخریب شده را بازسازی کرده و اراده رژیم بعثی در خالی کردن شهر و در هم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان مبدل کردند.

 

 

امروز 4خردادماه مهمان خاطرات یکی از مردمان دیار دزفول هستیم که اینک هنرمندی خوش قریحه وشاعری توانمند است. او که نه تنها روزهای مقاومت بلکه لحظه لحظه آن را بیاد دارد. عبدالرحیم سعیدی‌راد ماجرای 4خرداد، روزی را که مردم دزفول در تقویم ذهن و دل ایران‌زمین مقاوم‌ترین مردمان نامیده شدند، بیان می‌کند.
سال66 وزارت کشور از بین شهرهای جنگ‌زده و استان‌هایی که بیشترین درگیری و نبرد مستقیم با دشمن را داشتند، دزفول را به عنوان پایتخت مقاومت ایران اسلامی‌ معرفی کرد و لوح تقدیر و یادمانی به همین مناسبت به  فرمانداری دزفول اهدا کرد. شاید دلایل زیادی برای مقاوم نامیدن و مقاوم خواندن مردم دزفول در طی هشت سال دفاع مقدس وجود داشته باشد که از آنها می‌توان به چند مورد اشاره کرد. دزفول در دوران دفاع مقدس شهری کاملاً درگیر جنگ بود و با جبهه هم فاصله بسیار کمی‌ داشت. اکثر مردم دزفول پای مبارزه با بعثی‌ها بودند بنحوی که در جبهه‌های نزدیک و در درون شهر بیشترین تعداد رزمنده‌ها به بچه‌های دزفولی اختصاص داشت. جوانان و پیرمردهای رزمنده دزفولی لحظه‌ای از جبهه وجنگ دور نبودند، حتی بسیاری از شب‌ها که به شهر بازمی‌گشتند با همان لباس رزم و اسلحه شب را به سحر رسانده و بعد از نماز صبح جای خود را با دیگری عوض می‌کردند تا از جبهه‌ها و دیگر رزمندگان پشتیبانی و حمایت کنند.
با اینکه این شهر زیر شدیدترین گلوله‌ها، بمباران و موشک باران‌ها قرار داشت اما مردم هرگز شهر را خالی از سکنه نکردند. برخی اوقات که موشک باران‌ها به اوج خود می‌رسید ممکن بود مردم برای ساعاتی به مزارع اطراف شهرها بروند و بعد از فروکش کردن حملات باز هم آماده مقاومت و دفاع جانانه از شهر و دیار و وطن خود می‌شدند.
میهمان نوازی مردم دزفول از سایر رزمندگانی که دزفولی نبودند، بسیار جالب و تأمل برانگیز بود. آنها همچون فرزندان خانواده‌های دزفولی شاید هم عزیزتر از فرزندان، مورد توجه و محبت و رسیدگی مردم این شهر قرار می‌گرفتند از غذا دادن تا شستن لباس‌ها و آماده کردن حمام تا دادن پول توجیبی و رفع نیازهای آنها از جمله مواردی است که از میهمان نوازی‌های مردم دزفول درجنگ می‌توان مثال زد.
سعیدی‌راد هنگام جنگ 15 ساله بود و به عنوان نگهبان در بسیج خدمت می‌کرد و بعدها در چندین عملیات هم حضور داشت. او می‌گوید: ما شش برادر و  چهار خواهریم. هنگامی ‌که شهر زیر شدیدترین گلوله باران‌ها قرار می‌گرفت همگی به مزرعه کشاورزی پدر که کمی‌ خارج از شهر قرار داشت، می‌رفتیم. در کنار ما سایر اعضای فامیل نیز برای حفظ جان به مزرعه ما می‌آمدند. با اینکه آنجا سه اتاق بیشتر نداشت بعضی اوقات بیش از سی نفر در آن اتاق‌ها کنار هم می‌خوابیدند. به یاد می‌آورم دزفول یک شب همزمان هدف موشک و گلوله توپ قرار گرفت. مزرعه پدر نیز پر از اقوام بود. سحرگاه برای وضو گرفتن آرام و بی‌سروصدا از منزل بیرون آمدم، ناگهان متوجه گلی شدن اتومبیل‌هایی شدم که کمی‌ جلوتر پارک شده بود. تعجب کردم. کمی‌ که جلوتر رفتم، متوجه گودالی شدم که به واسطه اصابت توپ نزدیک مزرعه پدر بوجود آمده بود و چون زمین به لطف خدا گل‌آلود بوده توپ اثر نکرده بود.

 خانواده آریان‌پور با 23 شهید اسطوره مقاومتند
وی درباره خانواده‌های دزفولی که اسطوره شهادت ومقاومت هستند می‌گوید: خانواده آریان‌پور با 23شهید از خانواده‌های معروف مقاومت ‌بشمار می‌روند که بهترین عزیزان خود را در راه دفاع از میهن از دست داده‌اند. به یاد دارم اوضاع دزفول چند روزی آرام بود، بنابراین فرصت خوبی برای مراسم عروسی و جشن و سرور بود اما بعثی‌ها حتی به کاروان عروس هم رحم نکردند و عروسی را که در حاشیه شهر برگزار شده بود، هدف قرار دادند و تقریباً اکثر فامیل در آن شرکت داشتند شهید شدند. ما در دزفول قبرستانی داریم به نام شهیدآباد، محوطه کوچکی که در ابتدای ورود به آنجا متوجه می‌شوی اینجا محل دفن دست و پای شهدایی است که پیکرشان یا پیدا نشده یا مورد شناسایی قرار نگرفته است!
سعیدی‌راد در ادامه می‌گوید: یکی از دوستان تهرانی گفت فرق موشک و بمب و گلوله خمپاره چیست؟ این‌گونه برایش توضیح دادم که مثلاً خمپاره یک اتاق را خراب می‌کند و اگر کسی در آن اتاق باشد تنها او کشته می‌شود، اما بمب چند تا خانه را خراب می‌کرد. نوبت به موشک که می‌رسد باید از تخریب بالا صحبت کرد، چرا که موشک به قدری قوی است که می‌تواند محله‌ای را نابود کند، بنحوی که دیگر هیچ اثری از خانه‌های آن محله باقی نماند و تنها یادگار آن محله گودالی بزرگ به‏جا می‌ماند و بس.
وی درباره شبی که حدود یکصد خمپاره به دزفول اصابت کرد گفت: به یاد می‌آورم دزفول یک شب بیش از یکصد بار آماج حملات خمپاره قرار داشت. اتفاقاً بنده خدایی که کپسول گاز جابه‌جا می‌کرد، ماشین پر از کپسول گاز را جلوی مسجدی گذاشته بود به هوای اینکه تعداد بچه بسیجی‌ها این جا زیاد است و از ماشین هم مراقبت می‌شود، اما گلوله‌ای به یکی از این کپسول‌های گاز برخورد کرد و هر کپسولی خود تبدیل به یک خمپاره شد که ساعت‌ها طول کشید تا همه آنها منفجر شوند. متأسفانه این فاجعه منجر به شهادت 13 تن از بسیجی‌های حاضر در مسجد شد.

 شعر معروف قیصر امین‌پور بر سرخرابه‌ها سروده شد
وی با اشاره به حضور قیصر امین‌پور بر خرابه‌های دزفول و یکی از ماندگارترین اشعارش گفت: آن زمان هنوز آن‌چنان به شعر و شاعری نمی‌اندیشیدم اما در سال60 به یاد دارم برنامه‌ای فرهنگی در دزفول بر سر یکی از خرابه‌های موشکی تدارک دیده شده بود که قیصر امین‌پور میهمان آن برنامه بود.
وضعیت خرابه‌ها و مردمی‌ که زیر موشک باران بعثیون نهایت مقاومت و رشادت را از خود نشان می‌دادند موجب شد تا امین‌پور شعر معروف «می‌خواستم شعری برای جنگ بگویم» خود را بر سر خرابه‌هایی بخواند که هنوز بوی شهادت از آن تراوش می‌کرد؛ توصیفی بود از موشک بارانی که بر سر مردمی ‌صبور می‌ریخت که همه چیز خود را پای جنگ و دفاع از ناموس و وطن گذاشته بودند.
سعیدی‌راد که در دو عملیات والفجر8 و محرم در سال61 شرکت داشته بیاد می‌آورد که با به صدا درآمدن آژیر قرمز مردم دزفول نه تنها فرار نمی‌کردند بلکه بیشتر مردم با رفتن به پشت بام‌ها موقعیت محل موشک خورده را شناسایی می کردند تا برای کمک به آنجا عزیمت کنند.
البته پناهگاه‌های مردم دزفول در زیر خانه‌هایشان قرار داشت، محلی که در زبان دزفولی‌ها  شوادان نامیده می‌شود؛ چیزی شبیه شبستان‌های قدیمی‌ در دل زمین که بیشتر شبیه غار است. باید سی پله به سمت زیرزمین حرکت کنی تا در آن جا از سرما و گرما در امان باشی.
سعیدی‌راد در این‌باره می‌گوید: شوادان‌ها دمایی نزدیک به دمای بدن طبیعی انسان دارند و چون آن زمان خانه‌ها کولر نداشت، مردم برای در امان ماندن از گرمای کشنده تابستان‌ها به شوادان‌ها پناه می‌بردند.
به یاد دارم در زمان جنگ ما تقریباً یک سال تمام زیرزمین در همین شوادان‌ها زندگی کردیم.
وی با ذکر خاطره‌ای به عملیات خودجوش مردم در حفظ شهر از گزند ورود بعثیون پرداخته، می گوید: به یاد می‌آورم مردم دزفول برای حفظ شهر از ورود و تجاوز بعثیون روی پشت بام‌ها و چهار طرف هر چهارراه‌ها با قرار دادن مواد منفجره منتظر ورود دشمن بودند تا از زمین و هوا مانع تجاوز آنها به شهر و دیارشان شوند تا جایی که عراقی‌ها با ورود به شهر و ورود به چند کیلومتری دزفول هنگامی ‌که متوجه سکوت غیرعادی شهرشدند، حدس زدند برایشان تله‌ای گذاشته شده، بنابراین از همان راهی که آمده‌ بودند، برگشتند و در پشت کرخه ماندند و آنجا مرز جنگی دشمن با مردم ما شد.
وی با اشاره به دلاوری‌های مردم دزفول خاطر نشان کرد: یقیناً اگر دشمن موفق به اشغال دزفول می‌شد براحتی می‌توانست خوزستان و منطقه جنوب را اشغال کند که خوشبختانه با دفاع جانانه مردم دشمن در تحقق آرزوهایش ناکام ماند.

 موشک جواب موشک  
وی درباره یکی از معروف‌ترین شعارهای زمان جنگ گفت: آنهایی که دوران دفاع مقدس را به یاد دارند، حتماً شعار موشک جواب موشک را شنیده‌اند. این شعار توسط دزفولی‌ها زمانی ساخته شد که بنی صدر در هیأت ریاست جمهوری وارد دزفول شد و مردم از او خواستند که به بعثی‌ها با موشک جواب بدهد. آنهایی که در آن صحنه حضور داشتند می‌گویند آقای  بنی صدردر پاسخ مردم می‌گوید من اختیاری ندارم که جواب موشک را با موشک بدهم.
هنگامی ‌که این موضوع را مطرح می‌کند یکی از مردم با سیلی که به وی می‌زند می‌گوید: توکه  اختیاری نداری، برگرد به همان جایی که بودی.

http://www.qudsonline.ir/detail/News/383794

 http://media.qudsonline.ir/NewsPapers/8125/06.pdf

 http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950301001048

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.