
لینک فایل صوتی
بامن نه بی مهری نه احساسِ جدایی کن
خوشبختم -ای بیگانه- از این آشنایی کن
آن چشم های آسمانی را نگیر از من
با هر نگاهت مرغِ روحم را هوایی کن
خورشیدِ گیسو را به ابرِ روسری بسپار
رحمی به حال آفتابِ مو طلایی کن!
آن سیبِ سمّی را زمین بگذار، ای حوّا
من را بدزد از من، بیا آدم ربایی کن
شد تختِ شاهنشاهیَت، پس باخیالی تخت
در پایتختِ قلبِ من فرمانروایی کن
با ناز و منت –تا مرا دیدی- خرامان شو
تا میتوانی پیشِ چشمم خودنمایی کن
هر بار با بی احتیاطی ظرفِ بغضم را...
بشکن، اگرهم خواستی بی اعتنایی کن
تنها دَم از رفتن نزن باقی خیالی نیست
هر قدر میخواهی بمان و بی وفایی کن
بادیدنت هر بُت که درمن بود ویران شد
حالا به تنهایی در این معبد خدایی کن
حمیدرضا حامدی
1395-3-7