عاشق خندۀ جمارانیش
کشتۀ چشم های بارانیش
ابروان سیاست آیینش
امتداد نگاه عرفانیش
دورها و ظهورها پیدا
در شکوه بلندِ پیشانیش
مژدۀ انقلاب می دادند
سالها عالمان ربّانیش
زن و مرد و بزرگ و کوچک را
متّحد کرد صوت رحمانیش
عقل مبهوت عشق و ایمانش
کفر در حیرت از مسلمانیش
جز برای غم حسین نبود
هق هق گریه های طولانیش
شهدا خوب می شناسندش
نشناسد کسی به آسانیش...