بعضی از حرفها را
قلب باید بگوید
بعضی از حرفها را
چشم یا دست یا لب.
دوستت دارم اما
ادعای کمی نیست
یا ازین حرفهای دم دستی ِ کوچه بازار
گـفـتـنـش را
از تمام وجود خودت مایه بگذار.
::
از این جادههایی که
از انتهایـش
کسی قصّـه هرگز نگفته ست
از این جادههایی که
شخصیت هیچ شعری نبوده ست ؛
مرا روبراه همـین جادهها کن.
::
برای واژهها احساس باران باش
همین حالا...
::
نخ باران
به سرانگشت تداعی تو وصل است
یاد میآورمت
ابر میآوریام.
::
تمام شب
دری در باد...
::
همین باران آهسته
همین نجوای گنجشکان
همین عطری که میآید ؛
نگاه توست.
::
از رگ گردن من
عطر باران تو نزدیک تر است.
::
در من احساس عجیبی است
که این پنجره را نصفه شبی وا کنم و
مستطیلی بکشم روی هوا با انگشت
که بریزند تمام کلمات از لبههاش
و در اضلاع بههم ریختهاش
بالشم غرق نسیم تو شود.