قحطی پروانه...

09 مهر 1395 | 378 | 0

این مطلب در تاریخ جمعه, 09 مهر,1395 در وبلاگ اعظم سعادتمند ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

کربلا نزدیک است...

پیراهن محرمم کجاست؟

 

با  اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر

اینجا  نیا،دیگر نداری خانه در این شهر...

یادم  می‌آید تا کجاها کیسه‌ای نان را

می‌برد  آن شب‌ها علی بر شانه در این شهر

وقتی  تمام مردمانش عاقل‌اند ای عشق!

پیدا  نخواهی کرد یک دیوانه در این شهر

آواره،  گشتم کوچه‌ها را یک یک اما نیست

جز  طوعه هرگز قامتی مردانه در این شهر

هر  کس که روزی نامهٔ یاری برایت داد

شد  نیزه‌دار لشکر بیگانه در این شهر

دورت  بگردم! بادهای شام آوردند

انگار  با خود قحطی پروانه در این شهر

این  نامه از مسلم به دستت می‌رسد اما

کشتند  او را ناجوانمردانه در این شهر

 

اعظم سعادتمند

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.