واژه های موجی

28 مهر 1395 | 399 | 0

این مطلب در تاریخ چهارشنبه, 28 مهر,1395 در وبلاگ عبدالرحیم سعیدی راد ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

دهانم را باز می کنم برای شعر،
خیابانی از لوزه هایم
تا لویزان پل می بندد.

شقیقه هایم تیر می کشند
می دانم 
اگر سرفه کنم
تمام روزهای هفته بهم می ریزند

چقدر سردم می شود
وقتی تو نیستی که قرص هایم را 
سر وقت
روی زبانم بکاری

آن بالا را ببین،
کرخه، چزابه، صالح مشطط 
حتی کربلای چار
دور سرم می چرخد
بچه های فاطمیون
درون جمجمه ام سنگر می گیرند.

سید سید!... عباس!
سید جان! پاهایم را موریانه ها خورده اند.
چشمهایم را باد برده است
دستهایم ...
آه! دست هایم کنار علقمه جا مانده اند.
*
حالا سرم گیج می رود
اما هنوز هم تو نیستی
و این واژه های موجی
بوی گاز خردل و پیتزای پپرونی می دهند....

(سعیدی راد)

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.