هی فکر کن شاید که چیزی یادت افتاد و...

21 آذر 1395 | 554 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 21 آذر,1395 در وبلاگ الهه عارف ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

نمیدونی که حرفات بغض داره

با حرفات قلب من ماتم گرفته

چشام ابری شده بدجور میباره

هوای خونه رنگ غم گرفته

 

هجوم سرد حرفات نانجیبه

نمیدونی دلم تنهاس، غریبه

هنوزم سردی کولاک حرفات

برای قلب گرم من عجیبه

 

عزیزم این همه راهی که گفتی

بدون تو دوباره بسته میشه

اگه روزی تو معشوقم نباشی

دلم از هر چی عشقه خسته میشه

 

با گریه سر میذارم روی شونت

اگر چه ایندفه توی خیاله

هجوم هق هق من، قه قه تو

میدونم دیگه برگشتت محاله

 

هنوزم قصه ی فرهاد عاشق

بدون تو پر از اندوه میشه

تو شیرین- سنگدل- شرطت دوباره

گذشتن از حصار کوه میشه

 

گذشتن از حصار قصه هایی

که اوج غصه های رو زمینه

جدایی و جدایی تا بفهمم

ته افسانه ی عشقم همینه

 

ته افسانه ی عشقم همینه

نگاهم از نگاهت طرد میشه

دلم با لحن شاد عمق چشمات

مث مجنون بیابون گرد میشه

 

حیاط روزهای با تو بودن

انار یادگار عشق شیرین

نشسته در پناه سایه ی عشق

هنوزم عاشقی آرام و غمگین

 

کلاغ آخر افسانه ی من

پر است از قار قار بی قراری

کتاب داستان عشق فرهاد

هجوم بغض های یادگاری

 

شاعر: خودم

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.