به نام خداوند قلم
سادگی های شاعرانه
یادداشتی بر مجموعه ی شعر :
مجموعه ی 41شعر سپید- سروده ی اشرف سادات طباییان
انتشارات فصل پنجم-1395
به قلم :
سعیده اصلاحی
در این مجموعه با سپیدسروده هایی مواجه ایم که بی پیرایگی زنانه و روایات مکرر زندگی را از دریچه ی شعر تصویر کرده اند. و گاه دست آویزی هستند برای ترسیم غمهای هر روزه که از شدت تکرار به بخشی از زندگی تبدیل شده و شاعر آنها را به نوعی ، شعرِ زندگی ِخود بشمار آورده است. شعری حقیقی و تلخ.
به وضوح می توان دریافت که این اشعار نخستین تجارب شاعرند و گامهای اولیه اما محکم او در مسیر سرودن و اثبات شاعرانگی.
و اما مطالبی که که ذکرشان لازم و برجسته به نظر می رسد و می بایست مورد توجه قرار گیرند عبارت است از:
اکثریت شعر ها دارای فضاسازی ساده و همه فهم بوده و دارای پیرامتن های محدودند.این فضاهای ساده هرچند کمک شایانی به درک شعر می کند اما اگر از عنصر خلاقیت یا تکنیک های تازه کم بهره باشند، درخشش و اعجاز اندکی خواهند داشت.بنابراین شاعر سپیدسرا هم می بایست از صنایع کلاسیک به شیوه ی نو و جدید استفاده کندو بین عناصر شعرش ارتباط تنگاتنگی برقرار کند.
"شعر 35"
- در جوانی شکوفه می زند و می رقصد
- در میان سالی
- سنگین و با وقار می ایستد
- درخت سیب...
منطق شعر سپید معمولا ایجاز را پیشنهاد می دهد. این شیوه از تزاحم تصاویر یا سقوط شعر به سمت نثر ادبی و گسستگی معنایی می کاهد و با رعایت اقصاد کلمات، حوصله ی مخاطب را نیز در نظر می گیرد. اکثر سپیدهای این مجموعه موجز و فشرده اند و شاعر کمتر به دنبال اطاله ی کلام یا بهره گیری از ظرفیت های زبانی و فرم سازی ست.و معمولا وجه شبه ها به ذهن نزدیک اند .
هر شعر توقعی ایجاد کرده و علامت سوالی در ذهن مخاطب می سازد. هرچه این علامت سوال عمیق تر باشد ، وسعت دید و تعداد تاویل ها را گسترش داده و به مخاطب امکان اندیشیدن بیشترمی دهد.پنهان کردن وجه شبه به شکلی شاعرانه ، کیفیت اثر را ارتقا می بخشد و مخاطب را به کنکاش و کشف خود وامیدارد.
"شعر14 "
- سال هاست زن می خواهد حرف بزند
- مرد کوبلن دوز
- دهانش را دوخته است...
بعضی از کلمات و عبارات و مفاهیم از شدت تکرار به فرسودگی می رسند و تاثیر شگفت خود را از دست می دهند. استفاده ی مجدد از این دست کلمات و عبارات ، هوشمندی شاعرانه ای می طلبدکه بتواند طعم آن را که به مرور زمان تغییر یافته ، به ذائقه ی مخاطب خوشایند کند.انتخاب صور جدید هر کلمه یا کاربرد فراواقعی برخی از عبارات و مفاهیم ، گریزگاه مناسبی برای ارائه ی منظور شاعر بوده و از دلزدگی مخاطب جلوگیری خواهد کرد.
"شعر28"
- تنها عصا می داند
- آخرین بار چه کسی
- دست پدر بزرگ را گرفت...
یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
تاثیرپذیری و الهام گرفتن از سروده های دلنشین دیگران را نمی توان انکار کرد اما کوشش برای کشف روابط تازه در میان اشیا ء یا حس آمیزی و ابداع تفکر تازه و گسترش جهان بینی با تخیل قوی و عمیق
شاعر را از دام تکرار خواهد رهاند.ذهن مخاطب با خواندن هر شعر باید درگیری های لذت بخش ذهنی را تجربه کند و به نو بودن نسبی مضمون معترف باشد و دخالت هنرمند را در اثر هنری ببیند.یعنی تکنیک به صورت نظام در شعر جریان داشته باشد و نهایتا اثر را به فرم تازه ای برساند.تکنیک های تصادفی و رها لطمه زننده اند.
البته شاعر بزرگوار این مجموعه به این امر دقت نظر داشته و آگاهانه
سروده است.
" شعر38"
- این سبزه ها چه گناهی دارند
- که ما
- تمام مشکلاتمان را
- به آن ها گره می زنیم؟...
هر چه رخدادهای شاعرانه و شگردهای مسحورکننده در شعر فراوان تر و ملموس تر باشند ، شعریت اثر پر رنگ تر خواهد شد. وجه واقع گرایانه ی یک شعر می بایست با تغییرات معنایی و واژگانی به شکلی غیر واقعی مبدل شود تا شعر اتفاق بیفتد.اما
نباید متوقع بود که لزوما تمام اتفاقات یک شعر ، شاعرانه باشند زیرا بخشی از شعر مربوط به فضا سازی ست تا زمینه برای مطالب بخش شعری آماده شود.گاه نیز ابهامات زیبا ، سبب جذابیت اثر می شونداما در مجموع ضربه ها و بداعت ها به ایجاد اندیشه ها و احساسات مشترک مابین شاعر و مخاطبین کمک کرده و شعر را ماندگار می کنند.
" شعر 18"
- کم کم به تو حسادت می کنم
- از وقتی آمده ای
- مورچه ها
- طبقه ی پایین را دوست ندارند..
- · پشت هر تصویر تفکری پنهان است
هر کلمه می بایست در شعر نقش مشخصی داشته و کلمه ها و تعابیر قابل باورباشند و راست نمایی کنند.شعرهای عینی گرایانه و قابل ترسیم ، فضایی قابل حس دارند و مخاطب را دچار وقفه در فهم نمی کنند.
شعر باید نگفتنی هایی داشته باشد تا طی فرایندی به معنا یابی برسد .
شعرهای ساده ساخت و بی گره ، تاثیر شگرفی نخواهند گذارد همانگونه که هر تصویر باید معنا رسان و مکمل باشد. در این مجموعه ساخت های ساده ، هر چند مطبوع اند ولی می بایست در گامهای بعدی عمیق تر و اصیل تر طراحی و اجرا شوند.
" شعر41"
- فقط چند خیابان چراغانی شد
- باقی را ماه
- کامل کرد...
حضور حس زنانه و تلخکامی های کهنسال ردپایی مشهود بر شعرها دارد.حرفهایی که جز رنج سالیان ، تاویل دیگری ندارندو مبین این حقیقت اند که برخی اشعار در واقع ترجمان دگرگونه ی زندگی شاعرند.
کلمات و باورهایی که به شکلی کاملا آگاهانه ، ساخت یافته اند.بدون هیچ گونه دستور گریزی یا استبداد در زبان و فرم.
به همان سادگی و به همان تلخی .
در این شعر ها همیشه زنی تنها حضور دارد که چشم دوخته به هرآنچه که در حوالی اش در جریان است و از همه سراغ کسی را می گیرد که همه ی " اوست".
زنی زندانی در تابلوی پاییزی...
زنی که دهانش را مرد کوبلن دوز بسته است..
زنی که نامش پشت نام فرزندش پنهان مانده...
و بالاخره زنی که سنگینی زمین را به دوش می کشد...
اما همچنان لبخند می زند...
" شعر40"
- بالا رفت
- لبخند از گوشه ی لبهایش پاک نشد
- پایین آمد
- تمام دردش را چلاند
- در سطلی که پر بود
- از تاریکی های شهر
- زن
- پله ها را دستمال کشید
- و سنگینی زمین را بردوش...
برای شاعره ی سپیدسرای این مجموعه شاعرانگی هایی پرطراوت و شعرهایی ماندگار آرزومندم.
پایان
سعیده اصلاحی- آذرماه 1395-