دیدگاه ها
.jpg)
دیدگاه استاد محمدرضا درانی نژاد:
جایگاه سه گانی در شعر امروز
با ماشینی شدن زندگی ها، رواج گوشی های هوشمند، پا گرفتن اینترنت در فضای خانه ها، خبرنگار شهروند شدن آدم ها و... نوع نیازها و رفع آن ها هم ساز و کار جدید می طلبد. کمتر کسی پیدا می شود که یک کتاب رمان 800 صفحه ای بخرد، 10 جلد کتاب شرح مولوی بخواند، یک فیلم دوساعته را با فراغت اندیشه ببیند. اینجاست که میدان برای مانور شبکه های اجتماعی باز می شود، در واتس آپ و وایبر و تلگرام و... همه می نویسند، فیلم منتشر می کنند، سایت آپارات و... اعضای بیشتری جذب می کنند، مردم اقبال بیشتری به شبکه ی نسیم نشان می دهند و به تبع آن اشعار هم آب می روند و هی کوچکتر و کوچکتر می شوند. اما بجز دوبیتی و رباعی و برخی موارد نه چندان آشنا ابزار دیگری در دست نیست. هایکو رواج می یابد که شبیه ماشین های مونتاژی مورد استقبال قرار نمی گیرد، چون با خلق و خوی و فرهنگ پارسی نمی سازد. نوخسروانی و ریکو آزموده می شوند، اما توفیقی کسب نمی کنند. و حالا نوبت می رسد به شعر کوتاهی که توسط دکتر علیرضا فولادی سه گانی نامگذاری می شود. جوانها به آن روی می آورند، چون هم کوتاه است و هم ویژگی های منحصر به فردی دارد که در ژانرهای ادبی دیگر پیدا نمی شود. اگر چه تا رسیدن به قله های اعتلا و پیشرفت راه درازی در پیش است، ولی در همین مدت کوتاه 4 یا 5 ساله سه گانی می درخشد و شاعران بیشتری را به خود جذب می کند که عده ای از انها موفق و عده ای دیگر ناموفقند. متاسفانه هنوز افکار دهه چهل و پنجاه شمسی بر اذهان حکمرانی می کند و شاعران ما بیشتر دنباله رو نحله های شعری مونتاژی آن زمان هستند، ولی خوشبختانه سه گانی می رود تا جای خود را در میان شاعران بیشتری باز کند و این را مدیون تلاش های دکتر فولادی و یارانش می باشد .البته نباید تاثیر سایت های ادبی را نادیده گرفت. سایت آنات با مدیریت جلیل صفر بیگی بخش ویژ ه ای را برای سه گانی در نظر گرفت. دومین سایت ادبی که به این مهم پرداخت، سایت ادبی ناب سرایان بود که با در نظر گرفتن صفحات مخصوصی اشعار را منتشر نمود. البته این کار به وسیله برادر ارجمند جناب مهندس حسین زاده و تنی چند از سه گانی پردازان دیگر به انجام می رسید و حقیر هم به عنوان هماهنگ کننده ی سایت سهم ناچیزی در آن داشتم. امیدوارم شاهد گسترش هرچه بیشتر این ژانر ادبی در پهنه ی کشور ایران و دیگر کشورهای فارسی زبان باشیم.
تعریف بنده از سه گانی همان تعریفی است که بانیان این نحله ی شعری از آن نموده اند. همه می دانیم که سه گانی دو نوع فرم دارد: یکی فرم مکانیکی و دیگری فرم ارگانیکی. ساختمان کوتاه و سه لختی آن فرم مکانیکی را می سازد و بسته بودن (تک هسته ای بودن) و کوبشی بودن آن، فرم ارگانیکی را شکل می دهد.
سه گانی، مترادف با سه لدی، سه لتی، سه تایی، سه سطری و سه مصراعی است؛ همه ی اینها هست، ولی هیچکدام از اینها هم نیست. در لغت نامه دهخدا گانی را به صورت (مزید موخر گان به اضافه ی «ی» نسبت که در اخر اسم ها و صفات و اعداد می آید) می خوانیم. سه گانی به سه لختی نزدیکتر است تا سه سطری، چون لخت بخشی است که موزون است و آهنگ دارد. حقیر در یک تجربه ی نا موفق مطلعی از یکی از غزل هایم را جدا کردم و جمله ی کوتاهی را بین دو مصرع قرار دادم به شرح زیر:
در دلم افتاده سودایی دگر
همچنان دیوانه ای
من خودم اینجا دلم جایی دگر
بعد آن را با مبانی سه گانی مقایسه کردم تا ببینم که سه گانی گفته ام یا خیر. این شعر اگرچه فرم مکانیکی دارد و کوتاه و سه لختی است، اما فرم ارگانیکی ندارد، چون تک هسته ای و بسته نیست؛ یعنی می توان آن را ادامه داد. کوبشی هم نیست، زیرا نتوانسته ام در آن یک حالت انفجاری بیافرینم تا این حس را به مخاطب انتقال داده و در او یک حس ناگهانیکی ایجاد کنم یا بهتر بگویم فاقد آنِ شعری است. ثانیا اگرچه از نظر موسیقی و زبان تا حدودی موفق بوده ام، اما در تصویر سازی و تزیین درونی و رستاخیز کلمه و همچنین کشف و اتفاق شاعرانه ضعیف عمل نموده ام. در این شعر کوتاه برخورد بین تفکر و عاطفه جلوه ی ضعیفی دارد، اگر چه در برابری صورت و معنا تا حدودی سربلند بوده ام.
به انواع سه گانی علاقه دارم، بجز سه گانی سپید، چون به نظرم نمی توان آن قواعد را به خوبی در آن رعایت کرد. و شاعرانی نظیر شاملو می طلبد تا سه گانی سپید بگویند. چه کنم که چندان به دلم نمی نشیند. و بعینه دیده ام که شاعرانی که به دیگر قالب های سه گانی روی آورده اند، موفق تر بوده اند و مورد اقبال بیشتری قرار گرفته اند. نهایتا دیدم سه گانی من کجا و این سه گانی از دکتر فولادی کجا که تفاوت از زمین تا آسمان است:
آسمان با دل تنگم گریان؛
روی چترم باران،
زیر چترم باران.
در پایان چند سه گانی که بیشتر نظرم را جذب کرده است، برای شما می آورم:
با نم نم دعا،
آرام، تر شدم؛
آرام تر شدم.
از سرکار خانم صدیقه ی محمد جانی. البته ایشان هم رباعی های مرا از حفظ دارند.
کوه، سرفراز،
درّه، سر به زیر؛
کوه تا همیشه وامدار دره است.
از الهه تاجیک زاده
صبح شد ولی چه سود؟
در حریر ابرهای سرد و تار،
ماه من به خواب ناز رفته بود.
از زهرا ابو معاش
چگونه برگ خزانی نترسد از جانش؟
که مثل شعلهی فانوس رو به خاموشی
به فوت باد گره خورده است پایانش.
از دکتر محمد رضا راثی پور
سفره ی خالی ما،
رنگ و رویش زرد است؛
با پدر همدرد است
از بابک حسین زاده برجویی
موفق و پایدار باشید.

دیدگاه استاد وسعت اللّه کاظمیان دهکردی:
سه گانی؟!
عده ای به بی اندیشگی، این ژانر تازه را با خسروانی های باستان و نوخسروانی های اخوان، از یک سنخ، تلقی می کنند که کاملا دچار اشتباهند. ترکیب سه و گانی، ترکیب هوشمندانه ی مبدع آن، دکتر فولادی است. وجه برتر آن، تسمیه ی فارسی، با تعریف جامع و مانع است. سه لخت یا سه گان این فرم، دارای هویت و ذات همگن و متوالی، فضایی ایماژیک، معنامحور و زیبا شناسیک است. وجه اندیشه برای نو آوری و ارتباط تنگاتنگ در سه گانی، غالب است. توجه به هدایت کلمات کوتاه برای ایجاز فرم ذاتی و تطویل تفکر و معنا، بارز ترین وجوه این نرم شعری ست. امروز، فراوانی سه گانی و گسترش همه گیر آن را در زمان اندک، شاهدیم که خود نشانگر اقبال عمومی و برانگیختگی احساس شاعرانه در ظرفی جدید است. من، فراگیری این ژانر را، در کنار شاعران بزرگ پیرو، چون بابک حسین زاده ی برجویی، پاییز رحیمی، زهرا ابو معاش، صدیقه محمدجانی، الهه تاجیک زاده، نمایه ی موفقیت بار و قوی سه گانی می دانم.

دو یادداشت و یک سخنرانی
از
دکتر علیرضا فولادی

سه گانی، تکثر و آزادی
برای نشان دادن ابعاد فرهنگی سه گانی، باید آن را در حوزه ادبی خاص آن از چشم انداز کارکردهای افزوده اش بررسی کرد. این حوزه، حوزه ی شعر کوتاه فارسی است.قالبهای پیشین شعر کوتاه فارسی، تکثر و آزادی را یا پاس نمی داشتند و یا به طور نیم بند پاس می داشتند.برای نمونه، دوبیتی و رباعی، بیش از یک وزن با یکی دو طرح قافیه را برنمی تافتند و هنوز چنین است. از سوی دیگر، پیشنهادهایی مانند شعر نیمایی کوتاه و شعر سپید کوتاه، اولا نگاه کوتاه گرا را به نگاه نوع گرا فروکاسته اند و بیشتر روی این که شعر نیمایی باشد یا سپید، اصرار می ورزند و ثانیا به یک شاخه از پیشینه شعر مدرن فارسی، یعنی شاخه نیمایی یا شاخه سپید محدود مانده اند.حال، از این منظر به سه گانی نگاهی دقیق بیندازیم و در این صورت نکته های زیر برای ما آشکار خواهد شد:
1. سه گانی، از جهت پرداختن به نوع کلاسیک یا نیمایی یا سپید، تکثر و آزادی مطلوبی را به شاعر هدیه می دهد. هر شاعر به فراخور مهارت امکان کار بر روی سه گانی در هر یک از این شاخه ها را می یابد.
2. سه گانی کلاسیک و نیمایی برخلاف دوبیتی و رباعی به یک وزن خاص سروده نمی شود، بلکه هر وزن دلخواهی در صورت مناسبت با مضمون برای سه گانی می تواند مورد استفاده قرار گیرد و فشارهای پشت سد محکم دوبیتی و رباعی از این راه به انرژی آزاد هنگفتی برای سرودن و بودن در وزنهای متکثر بدل می گردد.
3. از این گذشته سه گانی باز، بر خلاف رباعی و دوبیتی به کاربرد یکی دو طرح قافیه پایبند نیست و هر طرح قافیه ای به شرط مناسبت با مضمون برای آن جای کار دارد.
4. دو مورد قبلی مربوط به فرم بیرون جزئی سه گانی بود. سه گانی در فرم درونی جزئی نیز بر خلاف هایکو با بازگذاشتن دست شاعر برای هنرآفرینی در ساختارهای نحوی ممکن، به همان تکثر و آزادی پایبند می ماند.باری، سه گانی شعر تکثر و آزادی در حوزه ی شعر کوتاه فارسی است و هماهنگی اش را با این دو ویژگی فرهنگی عصر ما به رخ می کشد. سه گانی براستی شعر اکنون ماست.

شعر حکمت همان سهگانی است
یادداشتی بر گفتگوی سید علی صالحی در بارة جریان شعر حکمت
سید علی صالحی، شاعر و نظریهپرداز شعر گفتار، طی گفتگویی در تاریخ 16 اسفند 1394 پیشبینی کرده است که چندی دیگر جریانی با نام شعر حکمت پدید میآید. این پیشبینی را به فال نیک میگیریم و میافزاییم از دیدگاه ما شعر حکمت در قامت امروزین آن، چیزی جز همان سهگانی نیست و بر این پایه، جریان شعر حکمت، جریان عظیم سهگانیپردازی خواهد بود. در نوشتار کوتاه حاضر میکوشیم بر اساس گفتگوی صالحی و شواهد دیگر، به اثبات این قضیه بپردازیم.
سید علی صالحی، ابتدا ضمن توضیح فرایند گذارش از موج ناب به شعر گفتار و از شعر گفتار به شعر حکمت، میگوید: «دو سالی هست که یادداشتهایم را در این زمینه مهیا کردهام. در اولین اقدام فکر کردم بهتر است مسئله را رسانهای کنم، زیرا تا در کاری به یقین نرسم، پرده را کنار نمیزنم. البته این اتفاق تازه، طلوع تکلم "شعر حکمت" است».در بارة این بخش از گفتگوی صالحی گفتنی است که پیشینة نظری شعر حکمت به قبل بازمیگردد و طلوع تکلم این نوع شعر، عملا از نهم خرداد 1389 با ظهور رسمی سهگانی رخ داده است، چنان که در «بوطیقای سهگانی و مسائل آن» آوردهایم: «رویکرد محتوایی سهگانی، به اقتضای خصوصیات شکلی منحصربهفرد آن، رویکرد حکمتآمیز است. حکمت یعنی علم به حقیقت پدیدهها. جهان بیمعنای ما تشنة حکمت است و فرستادن خواننده دنبال نخودسیاه احساسات سطحی یا هذیانات گنگ در این جهان نوعی همنوایی با پلشتیهای آن بیش نیست. شعر حاصل تعهد است و کدام تعهد والاتر از تعهد به نواهای جاودانة حقیقت؟ سهگانیپرداز از دریچهای که سهگانی پیش روی او گشوده است، حکمت میجوید و حکمت میگوید، چه، چارچوب تنگ آن، مانند چاچوب تنگ حوصلههای امروزین، جای بیهودهبافی باقی نمیگذارد». (44)
سید علی صالحی، در دنبالة گفتگویش میگوید: «[شعر حکمت] مرزهای مشخصی با گزینگویه و کلمات قصار و پندواندرز دارد. حکمت شعر حکمت، مولود صنعت کردن در زبان و بازیهای زبانی بیهوده نیست. این روح روشن اشراقی در کالبد کلمات، خود انسان و برای انسان است».پیشتر در بوطیقای سهگانی نوشتهایم: «ادراک ماهیت پدیدهها و روابط نادیده میان آنها، راهی است که سهگانیپرداز را به حکمت میرساند و از این چشمانداز، میان موضوعات انسان و طبیعت و اجتماع فرقی نیست. او این راه را با جان و دل پشت سر میگذارد. حکمتی که وی مییابد، شاعرانه است، نه بدان دلیل که در پوشش تصویر و تزئین رخ مینماید، بل از آن رو که با شعور شاعرانه پدید میآید و این شعور، همان ذوقی است که شعر ناب میآفریند. حکمت شاعرانة سهگانی حاصل اشراق است. در این روش، ذهن و عین یکی میشوند و سوبژه و ابژه یگانگی پیدا میکنند و از این رهگذر، ماهیت پدیدهها و روابط میان آنها بدان گونه که حقیقتا هست، رخ مینماید». (44-45) در اینجا لازم است جملهای را بیاوریم که ذیل یکی از اصول هفتگانة سهگانی آمده است و باز به این موضوع ربط دارد: «سهگانی شعر زندگی است و نمیتوان در آن، به بازیهای زبانی تن داد و با این حال، همواره باید مراقب استحکام زبان آن بود». (40)
ادامة گفتگو کمی تاریخی و اندکی شاعرانه است، چنان که میگوید: «خلأ حکمت، شعر ما را کشت» و «طی دو سال آینده، آرامآرام همة نکات را بازخواهم گفت» تا میرسد بدانجا که میگوید: «زنهار! شعر حکمت، بیشترینه در کلام کوتاه رخ مینماید».به باور ما این نکته، جان کلام صالحی است و به «خیرالکلام ما قل و دل» سهگانی اشاره دارد. در تعریف سهگانی، مشخصة کوتاه بودن درج شده است و ضمن آن حتی حدود کوتاهی را مشخص کردهایم. (18-20) و نوشتهایم: «حدومرز شعر کوتاه فارسی، از جهت فرم بیرونی- کلی، با تقطیع معمولی لختها، یکلختی تا پنجلختی است و بنابراین سهگانی به عنوان یک نوع شعر سهلختی، نقطة تعادل شعر کوتاه را پیش روی ما میگذارد و یگانی و دوگانی و چهارگانی و پنجگانی، لبریختههای آن را تشکیل میدهند». (20)
سخن را کوتاه کنیم. انتظار میرود پردازندة نظریه، پیشینة آن را بشناسد و بدان ارجاع دهد. این رسم مرسوم همة اهل تحقیق است و این انتظار ما از سید علی صالحی با شناختی که از ایشان داریم، بیجا نیست.

از رباعی تا سهگانی
متن سخنرانی در نشست علمی بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری
(28 اردیبهشت 1395؛ دانشگاه نیشابور)
ابتدا قرار بود در بارة «روششناسی رباعیات خیام» سخن بگویم، اما همکاران ارجمند، پیشنهاد دادند تا مقایسهای داشته باشم میان «رباعی» و «سهگانی» و از باب امتثال امر، راجع به این موضوع سخن میگویم.
بر پایة روایتی که در «المعجم فی معاییر اشعار العجم» شمس قیس رازی نقل شده است، نخستین بار، رودکی (244ق- 329ق) رباعی را کشف و معرفی کرد. همچنین ضمن آثار عرفانی شواهدی آمده است که نشان میدهد رباعی پیش از رودکی نیز در مجالس صوفیه کاربرد داشته است. با این حال، قراین وجود رباعی، از قرن سوم پیشتر نمیرود.به جرئت میتوان گفت از آن زمان تا امروز، کسی در رباعیپردازی به پای خیام (440ق- 536ق) نرسیده است، حال آن که تا کنون صدها رباعیپرداز داشتهایم و رباعیات 300 تن از آنان ضمن کتاب «جنگ رباعی»، بازیابی و تصحیح سید علی میرافضلی تنها بخش ناشناختهتر کار ایشان را تشکیل میدهد و رباعیات «نزهه المجالس» حکایتی دیگر دارد. در این میان حتی کسانی مانند بابا افضل کاشانی، تخصص شاعریاشان را رباعیپردازی قرار دادهاند و کسانی مانند عطار نیشابوری مجموعة مستقل رباعی گرد آوردهاند و این دست مجموعهها در روزگار ما رو به فزونی هم گذاشته است. البته از بهگزینی رباعیات همة رباعیپردازان، قطعا دیوان خوبی قابل تدوین است، ولی این واقعیت خدشهای به مقام والای خیام وارد نمیسازد.اکنون این پرسش پیش میآید که دلیل این جایگاه دستنیافتنی چیست؟ به نظر میرسد برای پاسخگویی دقیق، باید راه آسیبشناسی رباعی پس از خیام را در پیش گرفت. نتیجة این کار بازشناسی چهار آسیب زیر خواهد بود که بر پیکر رباعی وارد آمده است:
آسیب اول
قالبهای شعری از دامن گفتمانها برمیخیزند. هر قالب شعری، زادة یک گفتماناصلی است و آن گفتمان، مانند روح در تن آن قالب بدان زندگی میبخشد. برای نمونه گفتمان اصلی قالب غزل، چیزی جز گفتمان تغزلی با سه زیرشاخة گفتمان عاشقانه، گفتمان مغانه و گفتمان خنیاگرانه نیست. غزل بدون وجود این گفتمانها از هویت خواهد افتاد. اینگونه است که حتی غزل عرفانی، ناچار به این گفتمان تن میدهد.اکنون جا دارد بگوییم گفتمان اصلی هر قالب شعر کوتاه، گفتمان حکمی است و به عبارتی، حکمت جانمایة این نوع شعر را میسازد. اگر خیام سرآمد رباعیپردازان ماست، علتش شناخت دقیقی است که از گفتمان اصلی قالب رباعی دارد و این قالب را برای بیان حکمت به خدمت میگیرد. ناگفته نماند که حکمت یعنی علم به حقایق جاودانه پدیدهها. لازمة بیان این حقایق، کاربرد زبان موجز است و رباعی امکان این کار را بخوبی فراهم میآورد:
در دایرهای کآمدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس مینزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
محتوای این رباعی خیام، حکمت بالغهای است که آن را با تعابیر مختلف خواندهایم و از آن جمله است این بیت منسوب به مولوی:
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
آسیب دوم
شعر حکمت، افزون بر ایجاز، دو ویژگی دارد: یکی اتمام و دیگری اقناع؛ یعنی هماهنگی اجزا و ضرباهنگ کل آن به گونهای است که خواننده، آن را، اولا تمامشده و ثانیا قانعکننده مییابد. این ویژگیها در رباعی، با ضربة ذهنی مصراع آخر نمود میپذیرد و در رباعیات خیام کاملا قابل لمس است، ولی رباعیپردازان دیگر، نه همیشه، بلکه گهگاه به این قاعده پایبند بودهاند و شاید علتش این باشد که عموما ضرورت کاربرد گفتمان حکمی را در رباعی نادیده گرفتهاند:
آن شوخ که جا در دل ناشاد گرفت
مانند زمانه خو به بیداد گرفت
آتش به جهان زدن ز آهم آموخت
خون ریختن از چشم ترم یاد گرفت
رباعی بالا از فکری مشهدی، با گفتمان تغزلی پدید آمده است. مصراع آخر این رباعی، ضربهی ذهنی ملموسی نمیزند که خواننده، آن را تمامشده و قانعکننده بیابد و بنابراین میتوان آن را چنین ادامه داد:
در ریختن خون من انصاف نداشت
از عاشق کشتهمرده ایراد گرفت
با مروری بر کتاب «رباعی امروز» به کوشش محمدرضا عبدالملکیان، این آسیب را جزو پربسامدترین آسیبهای رباعی میبینیم.
آسیب سوم
رباعی از چهار مصراع پدید میآید و دو مصراع اول، حکم مقدمه و دو مصراع آخر، حکم نتیجة آن را دارند. این چیدمان با سهمرحلهای بودن صغری و کبری و نتیجة قیاس منطقی همخوان نیست و بدین دلیل گاه، مصراع دوم، فضایی برای تکرار محتوای مصراع اول پدید میآورد و این فضا، ایجاز رباعی را مختل میسازد:
یک عمر به بیهوده جهان فرسودم
از عمر نشد به غیر خسران سودم
غافل بودم زآنچه خدا فرمودم
ای کاش چنان که مینمودم بودم
با دقت در رباعی بالا از حمید سبزواری، پی میبریم که محتوای مصراع دوم، چیزی جز تکرار محتوای مصراع اول نیست، تا جایی که با حذف این مصراع، نقصی به محتوای کل رباعی راه نمییابد:
یک عمر به بیهوده روان فرسودم
غافل بودم زآنچه خدا فرمودم
ای کاش چنان که مینمودم بودم
رباعیات مستندتر خیام، از این آسیب برکنارند و این نکته، نشانهای به دست میدهد تا رباعیات اصلی او را از رباعیات منتسب به وی بازشناسیم.
آسیب چهارم
این آسیب با گسترش شعر نیمایی و سپید، بیشتر به چشم میآید و آن، ماندن رباعی بر یک وزن و یکی دو طرح قافیه است. ضمنا شاید چنین آسیبی به رباعیات خیام و غیرخیام مرتبط نباشد، اما اوجهایی مانند رباعیات خیام، همیشه توجیه علل وجودی خود را در خویش دارند و از این میان، سر بعدیها بیکلاه میماند. اینجاست که میبینیم در دورة ما کوششهایی برای سهمصراعی سرودن یا نیمایی سرودن رباعی صورت میگیرد.
اکنون نوبت معرفی سهگانی در مقایسه با رباعی است. این بحث را مختصر میگیرم و ترجیح میدهم بیشتر سهگانی بخوانم تا حضار محترم عملا این قالب نوپدید را بشناسند. پیشتر بگویم مدرنیسم از جهت معرفتی حامل جزئینگری است و بدین دلیل ذات شعر نیمایی باید کوتاه باشد. هر شعر نیمایی یک پیام بیشتر ندارد و نیما و پیروانش که شرایط را برای معرفی شعر کوتاه به عنوان شعر کامل آماده نمیدیدهاند، کوشیدهاند آن پیام واحد را با حربههایی مانند روایت، گسترش دهند، ولی نیما تمایل خود را به کوتاهسرایی با سرودن حدود 2000 رباعی آشکار ساخت؛ همچنین شاملو این تمایل را از راه ترجمة هایکوهای ژاپنی نشان داد؛ همینطور اخوان ثالث، بر اساس آگاهیهای مجملی که از خسروانیهای ایران باستان وجود دارد، هشت شعر سهمصراعی سرود و نام آنها را نوخسروانی نهاد. باری، سهگانی در آیندة این فضا پدید آمد، ولی چنان که خواهیم دید، با رباعی میانة استوارتری دارد، به چهار دلیل:
دلیل اول
سهگانی از آغاز به گفتمان حکمی تن میدهد و نام «شعر حکمت» برای آن برازنده است. چنان که گذشت، این گفتمان، گفتمان اصلی رباعیات خیام است. در بوطیقای سهگانی گفتهایم که سهگانی بر پایة حکمت ایرانی- اسلامی پدید میآید.
دلیل دوم
در تعریف سهگانی، چهار ویژگی «کوتاه»، «سهلختی»، «بسته» و «کوبشی» لحاظ شده است. این تعریف، با تعریف رباعیات اصیل فرق ندارد، جز این که چهار لخت رباعی در سهگانی به سه لخت فرومیکاهد. پس ویژگی ضربة ذهنی مصراع آخر رباعی در سهگانی همچنان پابرجا میماند.
دلیل سوم
سهگانی مطابق سه تایی بودن اجزای قیاس منطقی، یعنی صغری و کبری و نتیجه، به اصلاح فرم رباعی همت میگمارد و با کاهش یک لخت از این فرم، امکان تکرار محتوای لخت اول در لخت دوم را برطرف میسازد.
دلیل چهارم
سهگانی برای فرارفتن از محدودیت نوع وزن و شکل قافیهبندی رباعی، اولا در سه شاخة کلاسیک و نیمایی و سپید سروده میشود و ثانیا شاخههای کلاسیک و نیمایی آن، هر وزنی را به شرط مناسبت با مضمون قبول میکنند و ثالثا تمام طرحهای ممکن قافیه، شامل کاربرد قافیه در لختهای اول و سوم، دوم و سوم، اول و دوم و سوم، اول و دوم و بیقافیه را به کار میگیرد و از این طریق با تازهترین دستاوردهای شعر فارسی همخوانی مییابد.
باری، نتیجه ی سخن ما در چند جمله میگنجد:
سهگانی، بیش از هر قالبی با رباعی میانه دارد و درواقع مدرنسازی رباعیات اصیل فارسی است. همین اصالت پروپیمان باعث شده است تا امروزه سهگانی امکان رقابت با هایکو را پیدا کند؛ ضمن این که وجود نمونه های خام مشابه در ادبیات گذشته و امروز ایران زمین بر قدرت رقابتی آن افزوده است. [در پایان، با خواندن چند سهگانی شما را به خدای بیهمتا میسپارم].
دنباله ی جشن نامه در پست بعدی