دنباله ی جشن نامه ی ششمین سالروز تولد سه گانی/4

09 خرداد 1395 | 378 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 09 خرداد,1395 در وبلاگ علیرضا فولادی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

یک سوال و چند جواب

 

 

پرسیدیم: چرا خسروانی می گوید: سه گانی از من است؛ سه خشتی می گوید: سه گانی از من است؛ نوخسروانی می گوید: سه گانی از من است؛ و حتی هایکو می گوید: سه گانی از من است؟

نوشتارهای کوتاه زیر، پاسخهایی است که اهل نظر به این پرسش داده اند. بخوانید:

 

 

امیر باقری:

وقتی یک شخص در علم و دانش و هنر تبدیل به یک ستاره می شود، بسیاری از مردم تلاش می کنند تا به نوعی آن ستاره را منسوب به خود کنند. این که مردم و حکومت کشور ترکیه مولانا را با وجود اینکه حتی یک مصراع شعر ترکی ندارد، از خود می دانند و به این گوهر خفته در خاکشان می بالند، نشان از بزرگی مولوی دارد.مثال خوبی است که با افتخار بگوییم بدون هیچ گزافه ای، سه گانی آنچنان دارد مورد اقبال عموم مردمی قرار می گیرد که تمام ژانرهای کوتاه، تلاش می کنند تا آن را از خود بدانند و یا خود را از آن!کسی که می خواهد اسکناس جعلی چاپ کند، مسلما به سراغ پربهاترین اسکناس خواهد رفت! سه گانی با بوطیقای ارزشمندش، شناسنامه دارترین شعر کوتاه است. چرا تا به حال هیچ کس تلاش نکرده است که مثلا هایکو را نوخسروانی یا نوخسروانی را هایکو بداند؟ هایکو با تمام ظرافت و تبلیغاتش، هرگز نتوانست اینچنین در ایران همه گیر شود. خسروانی به عنوان یک "کهن الگو" حق دارد سه گانی را از خود بداند، زیرا این فرزند خلف آنقدر شناسنامه و کارنامه ی درخشانی دارد که بشود به آن بالید.

 

فاطمه خواجویی راد:

سه گانی شعر نیست، شعور است؛ اشراق عقل و عشق و اندیشه بر دل های خسته ی انسان امروزی است که دیگر با تنگی وقت مجال گشادگی اندیشه برایش نیست؛ با وجود کوتاهی مصراع های سه گانی، بزرگی جهانی را در آن می بینیم که در هیچ قالب شعری دیگر میسر نیست. من از یک سال پیش که با سه گانی های استاد فولادی عزیز و سایر دوستان در همین وبلاگ آشنا شدم و آن ها را می خواندم، قالب کوتاه سه گانی دفتر بزرگ شعر خلقت را از نظر معنا و مفهوم برایم آشکار می کرد و علاقه مندی ام به آن بیش از پیش می  شد و خودم از آن زمان با شاگردی در محضراستاد فولادی عزیز، بنیانگذار این ژانر، در این وادی ادب قلم می زنم.

سنجاقکی سنجاق زد،

بر بال خود یک آسمان؛

پرواز او شد بیکران.

محمد دری صفت:

به طور اجمال عرض می کنیم: هر پدیده اصالت و پشتوانه خود را دارد و این مردم و مخاطب است که زیباترین را انتخاب می کند. تاس، صندوقچه و کعبه همگی مکعب هستند، ولی آیا در اصالت و مفهوم و پیام هم مشابهند؟گرچه از دید ظاهر هم‌شکلند، ولی هر کدام یک رسالت جداگانه دارند و هر کدام مشتاقان خود را. نو خسروانی و برخی قالب های سه لختی دیگر گرچه مسبوق به سابقه هستند، ولی هیچکدام نظام و ساختار سه گانی را نداشته و ندارند. سه گانی تبلور تکمیلی شعر سه لختی است که باید قانونمند سروده شود و باید کوبش و پیام پایانی داشته باشد و این باید در قالب های دیگر دیده نشده. پس طرحی است بدیع و کامل و موجز و گویا که تاکنون مشابهش را ندیده ایم و مشتاقانه پیروش هستیم. تاریخ و ادبیات و مخاطبان هستند که انتخاب می کنند. راهی که سالیان سال است قالب های دیگر موفق به پیمودن آن نشدند، سه گانی به واسطه شیرینی و گویایی اش در مدت کوتاهی پیمود و بزودی شاهد فتح قله های موفقیتش به اهتمام دوستداران، عاشقان، مخاطبین و مردم خواهیم بود.

پاییز رحیمی:

به نظرمن همه ی ابنها خود را در آینه ی بزرگ سه گانی می بینند و هضم شده در دل آن. اما چون بوطیقای سه گانی و نظریه های مربوط به آن توسط دکتر فولادی بیرون آمد و جریان گرفت، با خود می گویند: "چه جالب! چه خوب! اینو که ما هم می خواستیم و می تونیم بگیم". حکایت کسانی که از حل یک معما یا مسأله ی ریاضی عاجزند و وقتی جواب را گرفتند، سر تکان می دهند و می گویند: "اینو که ما هم بلد بودیم. کاری نداشت". به نظر من این مدعیان خودشان خوب می دانند که ریزه خوار خوان سه گانی اند، اما خب ، هیاهو و مقابله و سروصدا ویژگی دنیای شبه روشنفکری امروز است.

رضوانه سخنگو:

دنیای ماشینیسم امروزبافناوری های آپدیت و به روز، فقط به کوتاهی می اندیشد و به صرفه جویی در زمان؛ به این که در لابلای تایم ترافیک های کمر شکن زندگی بتوان با شعری یا شنیدن تازه ای ادبی ذائقه ی جان را نوازش و با تمدد روحیه به زندگی ادامه داد و این کوتاهی در کمتر از سه مصراع شاید کاملا و واقعا محقق نمی شود، ضمن این که عدد 3 می تواند میان تمام ملل مثل رقم هفت مقدس باشد و معمول. این ابتدایی ترین دلیل است، ضمن این که اشتیاق مخاطب به سه مصراعی شنیدن دارد لحظه به لحظه بیشتر کشف ودرک می شود. و اشتیاق ذوق مخاطبان است که دارد این انگیزه را می آفریند و کاری می کند تا هر قالبی از راه رسیده و نارسیده سعی داشته باشد سه گانی؛ این قالب کوتاه پایا، پویا، دلچسب و ان شالله مانا را به خود منتسب کند و از آن خود بداند. با خواندن چند هایکو و... می توان به این نتیجه رسید که پرداختن به هر یک از آن قالب ها نه برخورد عاطفه و تفکر می خواهد نه ضربه ی پایانی و نه علم به بوطیقای شکیل سه گانی را می طلبد، ضمن این که انواع موزون و نیمایی و سپید و... را ندارند و تنها به شکل سپید ارائه شده اند؛ و هرگز پویایی، موجز بودن، دلچسب بودن و کوبش انتهایی را به ذائقه ی تشنه ی مخاطب اهدا نمی کنند. شاید مثل هایکو فقط تصویر ارائه می دهند و پرداختن به آن ها کار هر شخصی است که فقط بتواند قلم در دست گرفته و آنچه را می بیند خیلی راحت بی هیچ اندیشه ای بر زبان آورد.

زنده باد 3گانی،

درووود بر پدر 3گانی،

درووود بر یاران 3گانی.

فرح سقایی:

با مطالعه ی نظریه های اساتید در تعریف سه گانی و تایید آن از هر جهت، در پاسخ بگویم:

با گلاب ناب کاشان

این سه گانی را سرودم،

بانی آن را ستودم.

مریم صابری:

گاه حوادث پشت سر، اسنادی می شود برای ماندگاری و به اوج رسیدن. اگر سه گانی که امروزه نظر بسیاری از منتقدان را به خود جذب کرده، دارای این چنین ظرفیت بالایی نبود، چه بسا در هیچ محفلی از آن حتی صحبت هم نمی شد. این که می بینیم مدعیان سه گانی را از خود می دانند، به این دلیل است که این ژانر دارای اصول و قانون و مهم تر از همه بوطیقا است و حالا که این نهال کم کم به بار می نشیند، خیلی هم خوب است که بیایند و آن را از آن خویش فرض کنند و صد البته این خود نشان دهنده ی آن است که همه از این ژانر سه گانی که کوتاه، محکم، شاعرانه و زیباست لذت می برند، حتی اگر به ظاهر یا از سر عناد و دشمنی آن را نپذیرند.

اکرم صانعی:

به نظر بنده همه قالب های کوتاه گذشته مثل خسروانی، نوخسروانی، هایکو و... همه و همه در زمان خود پیامبر بوده اند، اما خاتم الرُّسُل همه اینها سه گانی است. و رسالتش کاملتر از بقیه است؛ چه به لحاظ ساختار چه پیام و چه کوبش. راز یک شعر به ماندگاری است و این که فراگیر باشد و اگر ده نسل آینده هم بخوانند درکش کنند و بفهمند و سه گانی انصافا تا کنون از عهده چنین مهمی برآمده و با شعر کوتاه های گذشته متفاوت پیش رفته و رسالتی فراگیر در پیش گرفته. باز هم می گویم شعر باید فراگیر باشد و نه محدودیت زمانی و نه محدودیت مکانی داشته باشد. و ماندگار باشد و همه پسند.

خاطره فروزان:

سه گانی شروعش با عدد است، حساب و کتاب سرش می شود، دو دو تا چهارتا می کند و در این اندیشه است که چگونه دغدغه های روزمره ی زندگی را با کلامی ساده، اما ژرف به مخاطب امروزی خود که درگیر روز مره گی های کسالت آور زندگی است، در اوزان متنوع شعری ارائه دهد. دیدگاه من در مورد سه گانی فقط یک قالب شعری کوتاه و سه لختی نیست. موضوعات ماورایی را چنان زیبا بیان می کند که ما زمینیان را به عرش می برد. سه گانی یک موجود زنده است، نفس می کشد، حس دارد؛ پس برای خَلق و مطرح کردنش باید حساسیت به خرج داد و اگر تاکنون سه گانی به این درجه از پیشرفت و مطرح شدن در محافل رسیده است، تلاش و دسترنج شما استاد بزرگوار و هم اندیشانتان در این عرصه می باشد. و به گفته ی استاد پاییز عزیز سه گانی آیینه ی است که تمام قالب های کوتاه شعری خود را در آن برانداز می کنند. با آرزوی موفقیت های روزافزون

نسیم محمدجانی:

چون سه گانی جامع همه ی آنهاست و بنابراین هیچ کدام از آنها به طور خاص نیست. سه گانی بوی همه ی آنها را یکجا می دهد طوری که باعث شده تا آن را از خود بدانند، اما طوری از همه آنها فراتر رفته است که وقتی به آن می رسند، واقعا در آن محو می شوند و چیزی از وجودشان باقی نمی ماند که بتوانند این ادعا را به اثبات برسانند. ژانر بودن سه گانی یک معنایش جامعیت برای همه ی اقسام شعرهای سه لختی است.

حسین محمدی فرد:

سه گانی در میان قالب های شعر کوتاه مانند طاووس است مابین پرندگان؛ رنگارنگ و زیبا با توانایی بال و پر گشودن و نمایش های خیره کننده. هر پرنده ای رنگی از خود را در طاووس می بیند و او را از خویش می پندارد و خود را با او مقایسه می کند، اما هنگام جلوه گری تنها طاووس است که توانایی بال و پر برافشاندن و خیره نمودن چشم ها را با مانورهای دلبرانه دارد. قابلیت این پرنده ی زیبا تحسین برانگیز است. سه گانی با 15 فرم همان بال و پر گشوده ی طاووس زیبای بی نظیری است که دیگر قالب ها را چنین توانایی و مجالی نیست؛ شگفتی ساز و پر رمز و راز چنان عشوه گر است طاووس رقصنده ی خوش حرکات موزون که پرندگان دیگر هرچند زیبا در این عرصه دیدنی نیستند.

 

عبدالله مهتری:

ادعاهای این قالب ها مبنی بر این که سه گانی از من است، بر می گردد به شکل و ظاهر، نه ماهیت و باطن. موضوع ادعاها، شکلی است، نه ماهیتی، چرا که اگر در ماهیت این قالب ها دقت و تامل بکنیم، به خوبی در می یابیم که با سه گانی متفاوت هستند و سه گانی ماهیتی فراتر از این ها دارد. اولین فرق ماهیتی آن تفکر ژرف و عمیقی است که در سه گانی موج می زند و دیگر وجه تمایز سه گانی درک و دریافت صحیح بنیانگذار آن از عوامل موثری چون زمان و دوران و ماهیت و فضای فکری، مخصوصا شیوه ی بیان است که موجبات تمایز سه گانی را از دیگر همنوعان خود فراهم نموده است. دوره دوره ی کم گوی و گزیده گوی چون در است. من که اهل شعروشاعری هستم، وقتی اشعار بلندبالا می بینم، نمی خوانم، مگر چند بیتش را. بنیانگذار سبک ناب سه گانی این نیاز را به خوبی هرچه تمامتر درک کرده و با تحقیق و علم و اندیشه و نبوغ شاعرانه ی خود در صدد حل این مشکل بر آمده، به گونه ای که در این سبک دقیقا آنچه می خواهی می یابی و می توانی عمیق ترین و طویل ترین معانی و مفاهیم را با استفاده از اصول فنی، از قبیل صدامعنایی، تصویرسازی، موسیقی، ایجاز و... بسیار دلنشین در کوتاه ترین لحظه منتقل کنی. به نظر من سه گانی سبک است، نه قالب، هرچند این بیان بنده به مذاق خیلی ها خوش نیاید و اغلب مورد فحاشی هم قرار می گیرم، ولی با صراحت تمام می گویم سه گانی سبک است، آن هم ناب ناب، چون ارسطو سبك را خاصيت ذاتي كلام مي‌داند و معتقد است هر اثري داراي سبك است، حال اين سبك ممكن است پست، متوسط يا عالي باشد و که سه گانی عالی و ناب ترین است و بقیه در حد پایین تر قراردارند و ادعای از خود دانستن سه گانی از سوی هر مدعی و قومی مایه ی فخر و مباهات برای سه گانی است، چرا که به قول بنیانگذار این سبک، همگان دریافته اند که سه گانی تنها شعر آینده است و به نظرم این پیش بینی کاملا درست است و در حال تحقق؛ در حال حاضر نیز این امر کاملا مشهود است. پوزش به خاطر اطاله ی کلام.  

 

 

پرسیدیم: چرا یا چگونه سه گانی پرداز شدید؟

پاسخهای مختصر و مفید دوستان به این پرسش، خواندنی و آموختنی بود:

 

جواد بخشعلی پور:

بنده  از مرداد ماه سال 1394 توسط یکی ازدوستان با گروه سه گانی در فضای مجازی آشنا شدم. از همان آغاز آشنایی با این ژانر و خواندن سه گانی های دلنشین دکتر فولادی حس عجیبی به فضای شیرین و رمزآلودش داشتم، گویا اصلا برایم نوظهور نبوده و همیشه وجود داشته است و فقط آن را نمی دیدم. این ژانر از همان آغاز برای من فضای مبهم و ناشناخته ای نداشت؛ برای من که با اشعار حافظ و سعدی و مولانا در کودکی مأنوس شدم؛ برای من که با سهراب سپهری نوجوانی متفاوتی را نسبت به دوستان هم سن و سالم تجربه کردم و همراه با او قصد ساختن قایق داشتم و آهنگ رفتن به پشت دریاها؛ برای من که با اخوان ثالث اوج جوانی ام را در دوران دانشجویی گذراندم و واقعا لمس کردم که "زمستان" است. انگار برای من تمام حافظ ها و سعدی ها و سهراب ها و اخوان ها در سه سطر فشرده شده بودند؛ و من مثل کسی که گمشده ای را یافته باشد، از دیدار سه گانی روزهای متمادی هیجان زده بودم. خیلی زود دست به کار شدم و با وجود این که پیشینه ی شاعری نداشتم، با این ژانر وارد دنیای ادبیات شدم و از درس های مجازی استاد بهره ها بردم.

فرح سقایی:
مدت مدیدی نیست که به گروه های شعری روی آورده ام و در کنار مشغله های روزانه، اگر فرصتی دست دهد، در این فضا اشعار زیبای شاعران قدیم و معاصر را می خوانم. در حین خواندن اشعار طولانی و زیبا گاه خسته از تردد اشعار، اشعاری نغزو کوتاه بر دلم بیشتر می نشست. سراینده اش را ابتدا پزشکی گمتن می بردم که نامش دکتر علیرضا فولادی بود. در برخورد اولیه اشعار را روان و قابل دسترسی برای خواندن و سراییدن پنداشتم، اما آنگاه که با بوطیقای سه گانی آشنا شدم، آن را استوار، و هدفدار و بنابراین دشوار یافتم. چینش واژگان در سه گانی، حکمت گونه و اصولمند است. بنده خود را شاعر نمی دانم، اما در این چند ماه با همراهی دوستانی که تشویقم کردند و با همیاری علاقه ی بسیارم به این نوع شعر، توانسته ام خواست های پیشینم از شعر را در این قالب به عمل نزدیک سازم. در این مدت دریافته ام پیگیری بوطیقا ی سه گانی برای رسیدن به سه گانی های ماندگار بسیار کارساز است و می کوشم در این جهت پیش بروم.

یکباره دیدم،

در من تویی بود؛

انگار دل، آبستن عشق نویی بود.

#

بر بوم دلم از رخ او ماه کشیدم؛

ای وای که بیراه کشیدم!

هی آه کشیدم.

#

قلبم از هجر یار می گیرد؛

لاک پشتی که روی لاک افتاد،

زیر خورشید داغ می میرد.

اکرم صانعی:

"سه گانی " را برگزیدم، زیرا شعری است کامل با تمام ویژگی های شعری. و ایجازش بسیار دلنشین است برایم.
هر چند بیان مطلبی که باید ویژگی های یک شعر کامل را داشته باشد، در سه مصراع ممکن است ابتدا کاری سهل به نظر آید و عده ای فریب ظاهر این نوع شعر را بخورند، اما کاری بسیار ظریف و ممتنع است و قواعد خاص خودش را دارد، بخصوص این که باید با خردمندی، اندیشه، عاطفه و تفکر همراه باشد و جهان بینی زیبایی را فرا روی خواننده قرار دهد، کشف شاعرانه اش به دل خواننده بنشیند و غلبه ی دید گاه فلسفی در این شعر، سه گانی را به صدفی تبدیل کرده که در دلش درّی گرانبها را پنهان کرده است: «کم گوی و گزیده گوی چون در».

همیشه غزل را ستوده و می ستایم، اما هرکسی را غزلسرا نمی دانم، متاسفانه امروزه آنقدر غزلسرایی زیاد شده و اغلب هم تقلیدهایی بسیار واضح که گاهی شروع به خواندن یک غزل می کنم و به نیمه نرسیده آنقدر تقلید از شعر دیگران را می بینم که بیشتر موجب رنجش خاطرم می شود و گاهی هم مضامینی در قالب غزل ریخته می شود که هیچ جهان بینی ای برای آن متصور نیست.
همیشه نو آوری در ادبیات را پرستیده ام و از سکون و یکنواخت حرکت کردن در این مسیر دلزده می شوم. ابداع را تنفسی تازه می دانم.
با ژانر سه گانی مدت یک سال و نیم است که در دنیای مجازی آشنا شدم و چون همیشه دلنوشه هایم را در سطرهای کوتاه می نوشتم، آن را مناسب دیدم. با مطالعه کتاب کوته سرایی نوذری به کوتاه گفتن بیشتر علاقه مند شدم و اکنون مدت دو ماه است که با اساتید سه گانی پرداز توانستم ارتباط داشته و با خواندن کتاب بوطیقا از محضر استاد فولادی نیز فیض برده ام و خوشحالم که توانستم بعد از چندین سال خود را پیدا کنم.

حسین محمدی فرد:

چرا سه گانی پرداز شدم ؟ در یک گروه هنری - فرهنگی - تاریخی با عده ای از اساتید و دوستان همکاری می کردم و یکی از سه گانی پردازان خوش ذوق نیز در گروه حضور داشت که گهگاه، سه گانی های خود را به اشتراک می گذاشت. علاقه ی من بیشتر به مثنوی سرودن بود و تمام دوستانی که مرا می شناختند، از خواندن مثنوی های من لذت می بردند. با وجودی که در اکثر قالب های شعر طبع ازمایی می کردم، اما نگاهم به اطراف بسیار محدود بود. زبان سرودنم نیز امروزی نبود، مگر در مثنوی. کم کم توجهم به سه گانی جلب شد، اما از چگونگی و شرایط و اصول این ژانر زیبا اطلاعی نداشتم. در فضای مجازی به مطالعه آثار سایر سه گانی گویان پرداختم. کارهایی قوی و محکم و زیبا دیدم و علاقه ام بیشتر شد تا در اواخر بهمن ماه سال94 از نزدیک با دوست سه گانی پردازم و یک سه گانی پرداز دیگر در سفر یکروزه ی تفریحی از نزدیک آشنا شدم و وارد گروهی در فضای مجازی شدم که همه سه گانی سرا بودند. بعد از آشنایی با بوطیقا دچار سردرگمی عجیبی شدم؛ احساس ضعف و ناتوانی و ناامیدی شدید همراه با اندوهی جانگزا به سراغم آمد، زیرا دیدم این ژانر دارای زبانی بسیار پیشرفته تر و امروزی تر و در عین سادگی بسیار سخت و دشوار می باشد و طبع آزمایی در این گونه شعری تفکر و نگاه جدید و متفاوتی می طلبد که با توجه به مجال اندک و فرصت محدود، کشف و اتفاق شاعرانه طلبیدن نیز مزید بر علت سردرگمی ام شده بود. نخستین سروده هایم با وجود اشکالات فراوانی که داشت مورد تشویق استاد ارجمند دکتر فولادی و دوستان دیگر قرار گرفت، هیچوقت به اشعار کوتاه علاقه مند نبودم، اما سه گانی چیزی داشت که روحیه حساس، خیلی حساس و طبع نسبتا سلیم و لطیف مرا به خود جلب کرد؛ انگار گمشده ام را یافته ام: شعری که مرا به غنای درونی برساند و روح آشوب زده ام را آرام کند. با دکتر فولادی در مورد رنج های درونی و این که حرف های بسیاری دارم، اما گویا زبانم قفل شده است و نمی توانم آنچه را در دل دارم، به زبان بیاورم سخن گفتم و ایشان این را طبیعی دانستند و توصیه به مطالعه بوطیقا و اشعار سه گانی پردازان و تمرکز روی سه گانی نمودند و این که بعد از مدتی زبان سرودنت در انواع شعر پارسی، حتی مثنوی دچار تحول می گردد. پس با جدیت اندرزها و راهکارها و آموزش های ایشان را دنبال نمودم و هنوز خود را سه گانی پرداز نمی دانم، اما با یاری دوستان و استادان ارجمند در حال طی این مسیر رنگین کمانی هستم.

عشق با هرچه ابر پیدا شد،

موج باران دوید در رگ من؛

قلب من کوه بود و دریا شد.

#

تو سرباز وطن بودی؛

شکستی زیر خط فقر؛

زمانی خط شکن بودی.

#

پست و بلند زندگی پایان ندارد؛

دنیا سوالی بی جواب است؛

گاهی خوراک جوجه گنجشکان، عقاب است.

#

یک نفر از پل خودش را پرت کرد؛

واکنش ها سرد بود؛

درد بی دردی کدامین درد بود؟

#

تیتر یک روزنامه بود و درشت،

اختلاسی کلان و صفحه ی بعد:

مردی از فقر کودکش را کشت.

#

باید نفس کشید، با این دماغ چاق،

در جو اختناق!

#

سنگ با باران نشست،

عشق را تفسیر کرد،

چشمه شد تغییر کرد.

نازنین ناصراده:

به صورتی تفننی و گاه به گاه، شعر می خواندم و شعر می شنیدم، فرقی نداشت از کجا و از چه کسی؛ گاهی بیتی بود در مجله ای و گاهی شعری بود که استاد سنتی خوانی می خواند؛ گاهی منوچهری و انوری و سوزنی بود و زمانی سهراب و شاملو و فروغ؛ زمانی شعر، سیاست بود و از میرزاده عشقی بود و از نسیم شمال و گاهی خرد بود از اعتصامی؛ زمانی تکلف و بازی بود از قاآنی و وقتی سادگی و روانی بود از سعدی و غم نامه بود از سعد سلمان یا ...  تا این که در رسانه های عمومی توجهم جلب شد به سه لختی های کوتاه موزون، هایکو نبود، زیرا هایکو ریشه های قابل تشخیص در فلسفه خاور دور دارد، و در آموزه های بودایی و کنفوسیوسی؛ نوخسروانی نیز نبود، چون ضربه نهایی و فرم های گوناگون و اصول جذاب و جهان بینی اشراقی داشت. نامش سه گانی بود و با خواندن نمونه های بیشتر این قالب، متوجه غلظت و پرمایگی خرد در این سه لخت شدم. همچنین با اتمام قرائت یک سه گانی، گویا که داد سخن در همان سه لخت داده می شود و چیز دیگری برای بیان همان موضوع، باقی نمی ماند. و دیگر این که لحن بیان در گان سوم به اوج می رسید، گویا که سراینده اش «پیش درآمد» و «فرود لحن» را که در دو گان قبل آغاز نموده است، در گان سوم به اوج می رساند. این ویژگی ها در سه لخت بیان می شد و نه در یک قصیده هشتاد بیتی و یک مثنوی چند صفحه ای، و غالبا در ذهن می ماند. و می شد این سه گانی ها را شفاها برای دوستی در خیابان و مغازه و خانه بیان کرد و به خاطر سپردن و گفتنش کار ساده ای بود.

اگر از من بپرسند که چرا سه گانی پرداز شدم، این ویژگی ها، نخستین چیزهایی است که به ذهنم می رسند و اکنون محتوای تمامی اشعار پیشین را، از انوری و منوچهری و سعدی گرفته تا سهراب و شاملو، با سبک ها و سرایش های مختلف، چه با بیان ساده و چه اجتماعی و چه کنایی و چه‌خرد گرا، اما این بار با ایجازی مضاعف و کوبشی ذهنی برای در ذهن ماندن و با اختصاری جهت سهولت خواندن و انتقال شعر می توان در این قالب، در قالب سه گانی بیان نمود و این گونه بود که قلمی که گاهی بیتی می سرود و قصیده ای و غزلی، این بار سه گانی سرود، چه این که این قالب را دربرگیرنده ی عصاره ی تمام قالب های پیشین تشخیص داد؛ همان گونه که بو و عطر گلستانی را در یک شیشه کوچک عطر، خلاصه و برگزیده می کنند و در همه جا، به سهولت و با کارآیی بهتر و بیشتر استفاده می کنند. 

  

دنباله ی جشن نامه در پست بعدی

 

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.